استنطاق

ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوه‏

استنطاق

ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوه‏

استنطاق

باید از قرآن و حدیث استنطاق کنیم. دین دوای دردهای ماست ولی ما هم باید دردهای خود را عرضه کنیم و آن را «به حرف بیاوریم» و از او «بپرسیم». چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟
در این وبلاگ مطالب گروه مطالعاتی المیزان در خصوص نظرات علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی نیز مطرح می شود.
لینک گروه المیزان در پیام رسان ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2802319371C1ec9ed0c5a
کانال تلگرامی رضاکریمی:
https://telegram.me/karimireza1001

بایگانی
کلمات کلیدی

انسان شناسی قرآنی

رضا کریمی | دوشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۴

دیدگاههای انسان شناسانه آیت الله جوادی آملی این کتاب در مقام خلیفه اللهی انسان  و اعتقاد به تک ساحتی نبودن در کنار اعتقاد به هویت علمی انسان تمرکز می یابد.  به جز این در  کتاب حیات حقیقی انسان در قرآن کامل ترین بیان قرآنی درباره وجود آدمی عبارت است از «حی متأله».

 

بررسی کتاب صورت و سیرت انسان در قرآن

جوادی آملی، عبدالله، صورت و سیرت انسان در قرآن، قم، نشر اسراء، ۱۳۹۰

 

این کتاب جلد چهاردهم از مجموعه تفسیر موضوعی آیت الله جوادی آملی است. در این مجموعه دو جلد به موضوع انسان شناسی می پردازند که جلد14 جلداول انسان شناسی قرآنی با عنوان صورت و سیرت انسان در قرآن است و کتاب بعدی حیات حقیقی انسان در قرآن نام دارد.

در کتاب صورت و سیرت انسان در قرآن  هم در باب صورت (بخش یکم) و هم سیرت انسان(بخش دوم) بحث می شود. اشکالی که به نظر می رسد این است که تلقی مولف از صورت و سیرت چندان مشخص نیست. تلقی عام از صورت و سیرت، همان ظاهر و باطن است. اما برخی از  فصول چندان تبیین کننده عنوان آن فصل نیست. مثلا آیا سخن از مبدأ فاعلی و مبدأ غایی در ذیل صورت انسان می گنجد؟ اساساً در متن علت این واژه گزینی و تفاوت محوری این دو که کلیت کتاب را هم بیان می کنند روشن نشده است.

در مقدمه کتاب صریحاً اصطلاح انسان شناسی در قرآن استعمال می شود و در باب اهمیت آن بیان می شود که این بحث اصل موضوعی برای همه علوم انسانی را تأمین می کند به عبارت دیگر: مسیر شناخت انسان از جهان بینی الهی به هستی‏ شناسی و از هستی‏ شناسی به انسان شناسی، منتهی می‏شود و این شناخت، اصل موضوعی و پیش فرض همه علوم انسانی، قرار می‏گیرد(ص 22). اما آیا می توان از این کتاب مباحث موثری در باب انسان شناسی بهره برداری کرد؟

یکی از این بهره ها در همان مقدمه کتاب است که مباحث قرآنی خواندنی در باب نظریه تکامل داروین یافت می شود و خواننده ضمن نقد ادله قرآنی نظریه تکامل ( به قول مولف فرضیه تکامل: ص25) متوجه می شود که  امکان برداشت داروینی از الفاظ قرآن از ظاهر آیات برمی آید؛ به ویژه آیه ای است که ابتدا دو نحوه خلقت انسان (از گل و از آب) را متذکر شده و سپس با کلمه «ثُمّ» از تسویه و دمیده شدن روح الهی در موردی ویژه، خبر می‏دهد(سجده9-7). که اجمالا پاسخ می خوانیم که این آیه شریفه، خود آدم را آفریده شده از گِل می‏داند و نسل او را از نطفه او می‏شمارد (ص30).

سیر بحث در فصل اول روند معقولی دارد و ضمن بیان خلاصه آن در مقدمه کتاب، در سه بخش، مبادی سه گانه انسان در قرآن را تبیین می کند: نظام «فاعلی»، «داخلی» و «غایی»؛ در نظام فاعلی به منشاء پیدایش این موجود و ارتباط او با آفریدگار وی، پرداخته می‏شود. در نظام داخلی، چگونگی پیدایش، نوع هستی، بسیط یا مرکب و مجرد یا مادی بودن، اجزا، مقوّمات، هویّت و ماهیّت او مورد بحث قرار می‏گیرد و در نظام غایی، سخن از این به میان می‏آید که این شی‏ء، به کجا می‏رود و چه هدفی در پیش دارد، راه نزدیکی که او را به مقصد برساند، کدام است و راهیان این راه و راهنمایانش و نیز بیراهه ها و رهزنانش کدام‏اند؟

آیت الله جوادی آملی نظام فاعلی انسان را ترکیبی از خلق و امر (ص53) این بحث را در نظام داخلی انسان نیز تکرار می کند و او را برآیند ملک و ملکوت(73) و به تعبیری مجمع البحرین هستی(83) می داند. نگرش عرفانی مولف به جایی می رسد که انسان را حاصل عطای دو دست حق می داند و این تعبیر قرآنی را اینگونه تحلیل می کند که : «جن هم تلفیقی است از طبیعت و فرا طبیعت. با این حال درباره خلقت او سخن از دو دست، نیست.از این رو در انسان باید حقیقتی فراتر از تلفیق مذکور باشد که خداوند از سویی او را محصول دو دست خویش بداند و از طرفی خود را نسبت به این موجود «أحسن الخالقین» بخواند و آن حقیقت، همان جنبه کمال فرا طبیعی انسان و تجرّد تام او در میان همه هستی امکانی است.(ص 58)». این نگاه انسان محور به جایی می رسد که دیدگاه عرفانی شگفت دیگری هم مجال طرح می یابد: فرشتگان با واسطه انسان، کلام خدا را می‏شنوند اگر چه این مطلب را به صراحت در قرآن کریم نمی‏یابیم، اما ظاهر امر چنین است ... انسان کامل اگر «ظاهِر اوّل» یا «صادِر اول» است، دیگران هر که هستند وهر چه هستند، صدور و ظهورشان با وساطت او یعنی انسان کامل خواهد بود. ( ص 58).

آیت الله جوادی آملی در بحث مبدأ غایی، مسئله مهم صیرورت را مطرح می نماید. تفاوت صیرورت با سیر در این است که سیر (با سین) به معنای حرکت است که در همه اجرام زمینی و آسمانی، وجود دارد. اما صیرورت (با صاد) یعنی تحوّل و شدن و از نوعی به نوع دیگر و از منزلتی به منزلت دیگر و از مرحله ای به مرحله دیگر، تکامل یافتن.(ص 99)و بعد در مباحثی لطیف مراتب صیرورت (109-107) را تبیین می نماید.

به طور کلی پراکندگی در چینش مطالب ضعف آشکار کتاب است و علاوه بر این بسیاری از عناوین ابواب بخشها و فوصل کتاب گویای متن نبوده و صرفاً بیانی ذوقی و ادبی از برخی عبارات هستند. این مسئله اهمیت مباحث را کم کرده و در انتقال پیام به مخاطب خلل ایجاد می کند.

فصل دوم از بخش دوم کتاب با عنوان انسان و علم در قرآن از بی نظم ترین فصول است. و اگر نبود تصریح پایانی فصل مبنی بر اینکه «آنچه تاکنون در طیّ فصل دوم و تحت عنوان «انسان و علم در قرآن» مطرح شد، تنها گوشه‏ای از نقش و آثار علم در هویّت ملکوتی انسان است(ص 273)»، خواننده وحدت بین در سرگردانی می ماند. به هر حال با نگاهی به عناوین مختلف این فصل به سختی می توان محور مرکزی برای مباحث یافت. به نظر می رسد نقش علم در هویت انسان بااین مبحث مهم در ص190کتاب تبیین می شود که: «در قرآن کریم سخن از «افزایش انسان در علم» است، نه «افزایش علم در انسان» ...از این رو خداوند به پیامبرش فرمان می‏دهد که برای درخواستِ علم از ساحت کرم خداوندی، چنین دعا کند که: (ربّ زدنی علماً). معنای این آیه شریفه، آن نیست که خدایا بر علمم بیفزا. بلکه معنای آیه این است که پروردگارا! بر خودم بیفزا».  اما این مبحث طوری نمایش داده نمی شود که که عنوان مطلب اصلی درک شود.

فصل سوم از بخش دوم با عنوان خلافت الهی انسان مهمترین قسمت کتاب است و شاید بتوان گفت لب نظریه آیت الله جوادی آملی در باب انسان همین خلیفه اللهی بودن اوست که در جای دیگر از کتاب هم مطرح می شود. این نظریه دیدگاه قرآن در باب انسان را توضیح می دهد و تفاوت او را با فرشتگان بیان می دارد. به نظر می رسد دستاورد ویژه عرفان هم تبیین همین نظر باشد. مشرب عرفانی مولف کمک کرده تا بحثی ویژه در این خصوص به وجود بیاید که دارای انسجام نسبتاً قابل قبولی هم هست.

فصل چهارم از بخش دوم به کرامت الهی انسان می پردازد. در معنای کرامت از منظر های متفاوتی می توان سخن گفت. طبیعی است که که کرامت الهی در دیدگاه آیت الله جوادی آملی از منظر خلیفه اللهی بودن او باشد. در بخش پنجم در مورد دین و رهبری انسان در قرآن مباحثی کمتر مرتبط با انسان شناسی را مطرح می شود.

به طور خلاصه دیدگاههای انسان شناسانه آیت الله جوادی آملی در مقام خلیفه اللهی انسان  و اعتقاد به تک ساحتی نبودن در کنار اعتقاد به هویت علمی انسان تمرکز می یابد. البته مولف در جلد دوم کتاب، (حیات حقیقی انسان در قرآن) به تفصیل بیان می کند که کامل ترین بیان قرآنی درباره وجود آدمی عبارت از «حی متأله» (ص340). شاید همین نظریه پردازی جلد دوم را کتابی بهتر و مفیدتر به ما نوید بدهد.

  • ۹۴/۰۳/۰۴
  • رضا کریمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی