استنطاق

ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوه‏

استنطاق

ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوه‏

استنطاق

باید از قرآن و حدیث استنطاق کنیم. دین دوای دردهای ماست ولی ما هم باید دردهای خود را عرضه کنیم و آن را «به حرف بیاوریم» و از او «بپرسیم». چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟
در این وبلاگ مطالب گروه مطالعاتی المیزان در خصوص نظرات علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی نیز مطرح می شود.
لینک گروه المیزان در پیام رسان ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2802319371C1ec9ed0c5a
کانال تلگرامی رضاکریمی:
https://telegram.me/karimireza1001

بایگانی
کلمات کلیدی

طرح بحث در مورد تغییرپذیری فطرت

رضا کریمی | جمعه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۴

یکی از مباحث در کتاب فطرت در قرآن که میان دوستان من در جلسه تفسیر موضوعی چالش برانگیزشد، مبحث «تغییر پذیری فطرت» است. در اینجا محل نزاع تقریر می شود و پاسخ آن به اهل علم واگذار می شود.

آیت الله جوادی آملی در یک جا با استناد به آیه30 سوره روم می گوید: یکی از سه ویژگی امور فطری این است که تبدیل یا تحویل‏پذیر نیست گرچه شدت و ضعف را می‏پذیرد(ص 24). در اینجا از همان آغاز تغییر به معنی تبدیل نفی می شود اما با توجه به مطالب دیگر می بینیم که تغییر در معنای اشتداد و حرکت جوهری مورد تأیید تفکر صدرایی ایشان است: «این که گفته شد فطرت تغییرناپذیر است، در صورتی است که، روحْ مجرد و «روحانیة الحدوث و روحانیةالبقاء» باشد، اما اگر روح «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» شد تغییر در آن راه پیدا خواهد کرد؛ زیرا از ماده به سمت مجرّد شدن سیر می‏کند، گرچه بعد از نیل به مقام تجرد تامّْ مصون از تغیّر است»(ص 157)

با این وجود ایشان در جایی نوعی از تغییر به معنای تبدل را می پذیرد که ناظر بر مسخ هویت انسانی است :«اطلاق آیه سوره «روم» که دلالت بر عدم تبدیل فطرت دارد، ناظر به این است که با حفظ هویت انسانی، مجالی برای تبدیل فطرت نخواهد بود، لیکن طبق فرض مزبور، اصل هویت انسانی عوض شده، لذا یقیناً فطرت او هم متبدّل شده است(ص 55)

به عبارت دیگر ما تقریباً با سه نوع معنای «تغییر» روبرو شدیم: 1. تبدل و تحول ماهوی 2. اشتداد و تکامل 3. مسخ و از بین رفتن انسانیت به عنوان شرط زمینه فطرت

اکنون آیا می توان تبدل فطرت به معنای مسخ آن را پذیرفت؟ اشکال اینجاست که آغاز می شود... دو اشکال بر این مدعا وارد است

1.تبدل و مسخ فطرت انسانی اشکال توجیه عذاب را به همراه دارد: برای انسانی که فطرت خود را از دست داده چطور عذاب کشیدن و درک رنج آن را می شود تصور کرد؟ این اشکال بر این پیش فرض استوار است که بپذیریم فطرت و درک رنج عذاب هم معنی یا ملازم همدیگر هستند.

2. تبدل و مسخ یکی از انواع تناسخ است. آیا ایشان این نوع تناسخ را قبول دارد؟

  • ۹۴/۰۳/۱۵
  • رضا کریمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی