استنطاق

ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوه‏

استنطاق

ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوه‏

استنطاق

باید از قرآن و حدیث استنطاق کنیم. دین دوای دردهای ماست ولی ما هم باید دردهای خود را عرضه کنیم و آن را «به حرف بیاوریم» و از او «بپرسیم». چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟
در این وبلاگ مطالب گروه مطالعاتی المیزان در خصوص نظرات علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی نیز مطرح می شود.
لینک گروه المیزان در پیام رسان ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2802319371C1ec9ed0c5a
کانال تلگرامی رضاکریمی:
https://telegram.me/karimireza1001

بایگانی
کلمات کلیدی

امل و اجل

رضا کریمی | پنجشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۴

روزی پیامبر قطعه چوب برداشت و یکی را مقابل خود در زمین فرو برد و دیگری را کنار آن و سومی را دورتر قرار داد و آنگاه فرمود: این انسان است و این اجل و آن دیگری آرزوست که آدمی پیگیرش می شود اما اجل زودتر از آرزو فرامی رسد.

این ماجرا نشان تقدم اجل بر امل است و روایاتی از این نمونه که اجل را دروکننده، پایان دهنده، مفسد و مفتضح کننده امل می دانند فراوانند[1]. اما از طرفی امل گاهی ستایش هم شده است مانند روایتی که امل را برای امت رحمت می داند[2]. پس لاجرم می بایست میان روایات جمع کنیم. می‌توان گفت اگر امید در دایره اجل باشد مجاز بلکه رحمت و برکت است.  پس امید بر دو نوع کوتاه و طولانی تقسیم می شود و معیار جدا کردن این دو نوع، اجل است. در سطحی بالاتر می توانیم بگوییم اجل امل را تنظیم و تقویت می کند! به عبارت دیگر: ما دو نوع امید و آرزو نداریم که از هم کاملاً جدا و مستقل بوده و هر یک جنس و کارکرد متمایزی داشته باشند.  بلکه امید اگر دور و دراز باشد مذموم است. البته معیار در دور و دراز بودن یا کوتاه بودن یک آرزو صرفاً «زمان تقویمی» نیست. بلکه چنانچه که در ادامه خواهیم گفت «وقت» معنایی عمیق و حکمی هم دارد که به معنای فراهم آمدن امکان ها و شرایط انجام عمل است. به عبارت دیگر نکته مهم این است که دراز آرزویی لزوماً به معنای آرزوهای دورداشتن نیست بلکه هر چه که از «حد» بگذرد درازآرزویی است. چه فردا و چه هزار سال دیگر، همه دور هستند! برای همین است که روایت کرده اند کسی که به فردا دل ببندد گویی به ابدی ماندن خوش شده است: کسی که امید دارد فردا زنده بماند قطعاً امید دارد که تا ابد زنده بماند و این امید به زندگی ابدی موجب قساوت قلب و رغبت به دنیا می شود[3].

علاوه بر روایات در ادعیه هم از طول امل نهی شده و به کوتاه آرزویی (قصرالامل) دعوت کرده اند. در دعای چهلم صحیفه سجادیه می خوانیم : وَ اکْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ، وَ قَصِّرْهُ عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ حَتَّى لَا نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ، وَ لَا اسْتِیفَاءَ یَوْمٍ بَعْدَ یَوْمٍ، وَ لَا اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لَا لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ  یعنی نباید به فکر ساعت بعد و روز بعدو حتی نفس و قدم بعد بود و از این فراز دعای امام سجاد (ع) نتیجه می گیریم که این «زیستن در لحظه اکنون» به معنای دوری از آرزوی دراز است. اکثریت فقها اجازه نداده اند که قبل از «وقت» نماز به نیت آن نماز وضو بگیریم. شاید بتوان  نیت برای نمازی که هنوز وقتش نرسیده را مصداق درازآرزویی دانست.

البته همان طور که گفته شد منظور از «وقت» فراهم شدن امکان و شرایط کارهاست و ممکن است  امکان یک عمل و اقدام سالها فراهم باشد. مانند امکان ذخیره سازی گندم در سنبل خود که برای یک برنامه هفت ساله توسط یوسف نبی علیه السلام انجام شد. این اقدام نبی خدا درازآرزویی نبود. او به جای تغییر در طبیعت و ایجاد برنامه ریزی های تصعنی و بشری، از طبیعت و امکان ماندگاری زرع در سنبل خود بهره برداری کرد: قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنینَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فی‏ سُنْبُلِهِ إِلاَّ قَلیلاً مِمَّا تَأْکُلُونَ (یوسف/47) بنابراین می توان گفت ساعت و لحظه به معنای تقویمی خود نیست و ممکن است به اندازه روزها و سالها طول بکشد.

امروزه لیله الرغائب (اولین شب جمعه در ماه رجب) را شب آرزوها می نامند. آیا این عنوان صحیح است؟ در ترجمه که مطمئناً سهو و تسامح وجود دارد چرا که رغبت دقیقاً به معنای آرزو نیست. در ترجمه مضمون هم دقت کافی به کار نرفته است. تغییر در ترجمه لیله الرغائب متناسب با تلقی بشر معاصر از خواست و آرزو است. رغبت به معنی تمایل و کشش است و هر کششی لزوماً همراه با خواست مشخص نیست. در نگرش توحیدی ربط و نسبت با وجود مقدم بر خواست او است. لیله الرغایب شب یاد دوست است و اگر بخت و وقت مدد برساند، آرزوها به سامان خواهند شد. تعبیر صحیح «بخت یار» شدن این است که بنده شرط بندگی به جا بیارود تا بنده پرور شود:

گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت /گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید

در همین راستا ماجرای رفتن موسای نبی به امید یافتن آتش قابل تأمل است[4]. در بیابان او به خانواده اش گفت بمانید که من آتشی را دیده ام و احساس کرده ام، شاید شعله ای برای شما از آن بیاورم تا گرم شوید و یا بر اثر آتش راهنمایی بیابم. امید او به آتش نه با قطعیت که توأم با گفتن «شاید» بود. نتیجه این امید «شایدگونه» این شد که نه گرم شدن و نه راهنمایی بلکه ندای نبوت سر رسید. اینگونه است که امام معصوم فرمود: به آنچه امیدنداری از آنچه امیدداری امیدوار تر باش موسی برای آتش رفت و نبی مرسل برگشت![5]

  متعلق امید رحمت خداوند لایتناهی است: یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ (بقره/218) و رحمت خدا واسعه است و می بایست آمال ما نیز نامتعین باشد. در بیان سنتی ما متعلق امید بیشتر اسامی و افعال نکره بوده تا معرفه. مثلاً حافظ گفته است«دارم امید عاطفتی از جناب دوست» و یا «بر امید دانه‌ای افتاده‌ام در دام دوست» و یا «دل به امید صدایی که مگر در تو رسد». عدم تعین به این علت است که  که خداوند هر روز در یک شأن است  و  هر روز امید بنده خدا به روزی دیگر است و ما روز خدا نداریم بلکه روزهای خدا داریم: : قُلْ لِلَّذینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذینَ لا یَرْجُونَ أَیَّامَ اللَّه (جاثیه/14).  «زیستن در لحظه اکنون» علاوه بر اینکه موجب کوتاه آرزویی است، در عین حال موجب تازگی و نوبه نو شدن است. اینجاست که می گوییم امید قدرتی بس عظیم دارد آنگاه که ذیل قدرت الهی تنظیم شود.

 

جهت دریافت فایل کامل مقاله در مجله سوره اندیشه اینجا را کلیک کنید.

 

 

[1] برای نمونه بنگرید به میزان الحکمه، ج1، ص207 الی209

[2] الْأَمَلُ‏ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِی وَ لَوْ لَا الْأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَ لَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً (بحار الأنوار ، ج‏74، ص173)

[3] (الجعفریات، ص240).  مَنْ یَأْمُلُ أَنْ یَعِیشَ‏ غَداً فَإِنَّهُ یَأْمُلُ أَنْ یَعِیشَ أَبَداً وَ مَنْ یَأْمُلُ أَنْ یَعِیشَ أَبَداً یَقْسُو قَلْبُهُ وَ یَرْغَبُ فِی دُنْیَاهُ وَ یَزْهَدُ فِیمَا الَّذِی وَعَدَهُ رَبُّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى.

[4] گفت و گوی موسی (ع) با خانواده همراه با احتمال دهی او برای نتیجه رفتن به آتش، آن قدر مهم است که است سه بار در قرآن تکرار شده است: گفت و گوی موسی (ع) با خانواده همراه با احتمال دهی او برای نتیجه رفتن به آتش، آن قدر مهم است که است سه بار در قرآن تکرار شده است:

إِذْ رَءَا نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُواْ إِنىّ‏ِ ءَانَسْتُ نَارًا لَّعَلىّ‏ِ ءَاتِیکمُ مِّنهَْا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلىَ النَّارِ هُدًى (طه/10)،

 إِذْ قالَ مُوسى‏ لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ ناراً سَآتیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتیکُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ (نمل/7)،

فَلَمَّا قَضى‏ مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ (قصص/29)

 

[5]کُنْ‏ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى مِنْکَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَى ع ذَهَبَ لِیَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَانْصَرَفَ إِلَیْهِمْ وَ هُوَ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ (الکافی، ج‏5، ص 82).

  • ۹۴/۰۴/۰۴
  • رضا کریمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی