استنطاق

ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوه‏

استنطاق

ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوه‏

استنطاق

باید از قرآن و حدیث استنطاق کنیم. دین دوای دردهای ماست ولی ما هم باید دردهای خود را عرضه کنیم و آن را «به حرف بیاوریم» و از او «بپرسیم». چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟
در این وبلاگ مطالب گروه مطالعاتی المیزان در خصوص نظرات علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی نیز مطرح می شود.
لینک گروه المیزان در پیام رسان ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2802319371C1ec9ed0c5a
کانال تلگرامی رضاکریمی:
https://telegram.me/karimireza1001

بایگانی
کلمات کلیدی

الله الصمد یعنی خدا و دیگر هیچ

رضا کریمی | شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۷

سوره توحید با کلمه قل شروع شده است پس می توان آن را آشکارا گفت. این سوره لایه ای ظاهری دارد که عوام را سیراب می کند و می توانند از خواص آن بهره ببرند ولی در لایه باطنی اقوام متعمقون را هدف گرفته است. به عبارت دیگر این سوره دو سبب نزول دارد. یکی پرسش یهودیان یا مشرکین که پرسیدند خدای تو کیست؟ و دیگری وجود اقوام متعمقون در آخرالزمان که باید حدی برای آنها تعیین می شد تا در اعماق پیچیده ذهن بشری هلاک نشوند.

لایه عمیق و باطنی سوره توحید مربوط به دو واژه احد و صمد است. در مورد احد علامه طباطبایی نکات مهمی بیان می کند: تقابل توحید عددی با توحید حقیقی در کلام بزرگان عرفان وجود دارد. علامه طباطبایی در گفتاری در معنی توحید در قرآن[1] که تفسیر سوره مائده بیان کرده است مهم ترین اعتقادات خود را توضیح داده و فرموده است که کافران توحید قرآن را دعوت به وحدت عددی تلقی کردند که در مقابل کثرت است. لازمه‌وحدت عددی محدودیت و مقهوریت است. ایشان در سوره توحید و در گفتار توحیدی خود کلمه احد و فرق آن با واحد را توضیح می دهد و می گوید: کلمه احد (برخلاف واحد) امکان هر عددی را در مقابل خود دفع می کند و چه در معنای منفی (هیچ‌کس) و در معنای مثبت (هرکس) هیچ عددی از شمول آن خارج نیست. می بینیم که در آیات وحدانیت به دنبال واحد صفت قهار آمده است: الواحدالقهار.
احد مربوط به یگانگی خدا در ذات و معناست ولی صمد همان یگانگی با عنایت به غیر است. احد خدا را فارغ از مخلوقات ولی صمد با درنظر گرفتن احاطه بر خلق معنا می شود. لذا علامه می فرماید: احدیت، عین ذات است وصمدیت، صفت فعل است، چون گفتیم صمدیت عبارت از این است که هر چیزى به سوى او منتهى می شود.

صمد یکبار در قرآن آمده است و از این جهت درک آن شاید از طریق تفسیر قرآن به قرآن راحت نباشد. در وصف این کلمه شگفت همین بس که امام فرمود: اگر برای دانش خود ، که خداوند به من داده است، حاملان (و محرمان) را می یافتم، قطعاً توحید و اسلام و ایمان و دین و شرایع را از طریق کلمه «الصمد» می گسترانیدم. اما چطور چنین می شود وقتی جدم امیرالمؤمنین برای دانش خود حمل کننده ای را نیافت...

لَوْ وَجَدْتُ لِعِلْمِیَ الَّذِی آتَانِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَمَلَةً لَنَشَرْتُ التَّوْحِیدَ وَ الْإِسْلَامَ وَ الْإِیمَانَ وَ الدِّینَ وَ الشَّرَائِعَ مِنَ الصَّمَدِ وَ کَیْفَ لِی بِذَلِکَ وَ لَمْ یَجِدْ جَدِّی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع حَمَلَةً لِعِلْمِهِ (توحید شیخ صدوق، باب تفسیر قل هوالله احد، ص92).

صمد به طور کلی دو معنا دارد: مقصود، «تو-پر» و مصمت. کلینی معنی اول را پسندیده چون معنای دوم را تشبیه خدا و قول به جسمیت خدا می داند[2]. این اختلاف دیدگاه مربوط به دو لایه سوره توحید است و در دوران معاصر افرادی مشهور به «نوتفکیکی» این دیدگاه امثال کلینی را احیا کرده اند. این اختلاف به دلیل سنگین بودن معنای صمد است. تا جایی که علامه طباطبایی می گوید:کلمات گذشتگان و‌ فلاسفه وحدت عددی است و قرآن مبتکر در شناسایی این حقیقت است. تاکنون بیانی که پرده از روی این حقیقت برداشته ندیدیم جز در کلمات امام علی بن‌ابی طالب ع. به همین جهت به جای بحث فلسفی مستقل به همین روایات اکتفا کردیم. (شگفت اینجاست برخی خطبه نهج البلاغه مجعول دانسته اند! کاش دانسته می شد دست تقلب چنین علمی دقیق را ندارد).

اما حقیقت این است معنای «الذی لا جوف له» در روایات آمده است که کلینی نقل نکرده و احتمالاً روایات آن را صحیح ندانسته است ولی صدوق در توحید خود آن را بیان کرده است.

امام حسین ع در شناخت کلمه صمد نقش تعیین کننده ای داشته است. او در جواب نامه مکتوب از شرح صمد گفت: صمد یعنی لَمْ یَخْرُجْ مِنْهُ شَیْ‏ء... .[3] و در نامه ای به محمد بن حنفیه نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم؛ من الحسین بن على الى محمد بن على و من قبله من بنى هاشم، اما بعد فکان الدنیا لم تکن و کان الاخره لم تزل و السلام». این دو حدیث کاملا به هم ربط دارند. چون معنی نهایی صمد یعنی همه از خدا بوده و در او فانی و هالک هستند و دنیا گویا وجود ندارد. به طور کلی می توان گفت: الله الصمد یعنی خدا و دیگر هیچ.

 از تفسیر قرآن به قرآن و سیاق سوره توحید و با استفاده از کلام امام حسین علیه السلام می توانیم بفهمیم صمد یعنی کسی که همه قصد او می کنند چون کسی از او جدا نشده و او از آنها خالی نشده است.

در واقع صمد دو لایه معنایی دارد (و لایه باطنی لایه ظاهری را بهتر و عمیق تر تبیین می کند): یکی از معنای ریشه لغت و به معنی قصد است اما لایه باطنی تر که شاید بتوانیم از اشتقاق کبیر لغت استفاده کنیم (تبدیل دال به تاء) به معنی مصمت (المُصْمَدُ: لغة فی المُصْمَت و هو الذی لا جَوف له: لسان العرب، ج‏3، ص258، و یقال: هو المصمت الذی لیس بأجوف: کتاب العین، ج‏7، ص: 104) است. از نظر لغوی صمد به معنای مصمت بیان شده است گرچه چون درک آن ساده نبوده برخی لغویین آن را بر خدا جایز ندانسته اند. این معنی باطنی اولاً با ادامه سوره سازگارتر است و پیوستگی سوره را بهتر توضیح می دهد و ثانیاً دلیل محکم تری است بر علت قصد مخلوقات به سوی او؛ چرا که قصدکردن مخلوقات به سوی خود موجه تر است تا به سوی بیگانه وبدیهی است که در این حالت بیان علت قصد و حاجت نیازمند جست وجوی دلیل خارجی است. صمد به معنی «تو-پر» نشان می دهد که اگر خداوند سید مصمود است به این دلیل است که دیگران به سوی اصل خود بازگشت می کنند: انا لله و انا الیه راجعون. علامه طباطبایی معنی اصلی صمد را قصد می داند و معنی لاجوف له را لازمه معنای اصلی تلقی می کند. اما دلایل پیش گفته می تواند بگوید دو معنای مقصود و مصمت بیش از آنکه اصل و لازمه معنا باشند دو لایه ظاهری باطنی این کلمه کلیدی هستند. این دو لایه بیان دو نوع خداشناسی است که علامه طباطبایی در فرق احد و واحد تبیین می کند اما در اینجا بر آن تأکید نمی کند هر چند در سوره مائده علامه از یکی از خطب نهج البلاغه نتیجه می گیرد که نتیجه نفی وحدت عددی و نامحدودبودن خدا این است که بین او و‌خلقش بینونت و جدایی نیست. در اینجا باید گفت شناخته شدن واژه صمد بیش از هر کس مدیون علامه حسن زاده آملی است که عبارت توحید صمدی را مشهور کرد.

اشکال کلینی بر تشبیهی بودن معنای مصمت برای صمد هم لزوماً وارد نیست. اگر خواننده به خوبی و با تمسک به بیان ائمه ع این معنا را در یابد می فهمد «تو-پر» بودن به این معنی است که هیچ کس از خدا جدا نیست پس جز او کسی نیست: ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبیرُ (حج62) و کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (قصص88).

ترجمه صمد به «توپُر» که موجب مخالفت برخی از مفسرین و‌محدثین شده است، می تواند سوءتفاهم‌برانگیز باشد اما آیا نمی توان آن را در جهت صحیح فهمید؟ به عبارت دیگر سخن در این است که‌خدای مصمت ذاتاً تغبیر غلطی است یا اینکه‌می شود غیرتشبیهی آن را فهمید؟
اینکه بزرگان عرفان در تفسیر صمد آن را به معنای توپر گفته اند از کلمه مصمت اخذ شده و این ترجمه دلیل لغوی، قرآنی و روایی دارد. اما برخلاف نظر برخی عزیزان که عمق مسئله را متوجه نشده اند، لزوماً منظور این نیست که خداوند جوفِ پر دارد تا مرتکب تشبیه و تجسیم شده باشند. بلکه صمد به معنی لاجوف له است یعنی هیچ چیزی از خدا خارج نمی شود. اما نتیجه عدم خروج از خدا بیان خالقیت خداست. تأکید بر توپر بودن برای بیان  رابطه خدا با خلق است. هیچ چیزی از خدا خارج نشده است یعنی همه چیزها مال خداست. برخی روایات صمد را فقط تنزیهی (قائم به ذات و‌متعالی از غیر) توصیف می کنند تا جلوی تشبیه گرفته شود. اما مهم ترین روایتی که صمد را تبیین می کند بیان مهم سیدالشهدا ع است. آن حضرت می فرمایند صمد در ادامه آیه توصیف شده است: صمد یعنی لم یلد و لم یولد... : إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقَالَ‏ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ ثُمَّ فَسَّرَهُ فَقَالَ‏ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ. وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ...

در بیان امام بعد از آنکه خدا را تنزیه می کند از ابداع و خلق خدا سخن به میان می آید: بَلْ هُوَ اللَّهُ الصَّمَدُ الَّذِی لَا مِنْ شَیْ‏ءٍ وَ لَا فِی شَیْ‏ءٍ وَ لَا عَلَى شَیْ‏ءٍ مُبْدِعُ الْأَشْیَاءِ وَ خَالِقُهَا وَ مُنْشِئُ الْأَشْیَاءِ بِقُدْرَتِهِ یَتَلَاشَى مَا خَلَقَ لِلْفَنَاءِ بِمَشِیَّتِهِ وَ یَبْقَى مَا خَلَقَ لِلْبَقَاءِ بِعِلْمِهِ‏ فَذَلِکُمُ‏ اللَّهُ الصَّمَدُ. تأکید دوباره بر خدای صمد این است که باید طوری آن را تعریف کنیم که مسئله ابداع و خلق الهی هم پاسخ داده شود. صمدیت خدا بیان کامل خالقیت خداست نه اینکه صرفاً رفع سوءتعبیرها از خالقیت باشد.  

نکته مهم این است لم یلد و لم یولد دو معنا دارد یکی اینکه خدا از غیر منزه است و دیگر اینکه همه چیز در مالکیت خداست و همه بنده او هستند نه فرزند او. معنای اول می گوید نفی ولد ووالد یعنی خدا فرد و تنهاست اما معنای دوم می گوید نفی ولد و والد یعنی همه با خدا هستند. معنای دوم مکمل معنای اول است. اگر بگوییم همه چیز مملوک و عبد خداست اما خدا از آن منزه و جداست مالکیت خدا را به نحو زایش و تولد (خروج اشیاء از خدا) معنا کرده ایم! مملوکیت خدا همراه با فرض جدایی از خدا هیچ وقت تام و تمام نمی شود مگر اینکه همه را فانی در خدا بدانیم.

در قرآن نفی فرزند دار بودن فقط تنزیه ذات الهی نیست بلکه ملازم با اثبات مالکیت خداست: قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِیُّ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ (یونس68). اگر خدا فرزند ندارد فقط برای این نیست که کسی و‌چیزی در ذات او نیست بلکه به این علت هم هست که کسی از خدا مستقل نیست: ما یَنْبَغِی لِلرَّحْمنِ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْدا (مریم92و93). اگر نفی ولد را فقط به صورت تنزیهی بفهمیم آن وقت رابطه خدا با خلق(مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) که در قرآن مدنظر این نفی ولد بوده است مسکوت می ماند. 
درک معنای صمد به معنی مصمت کلید جمع بین دو اصل است: 1. آیه صمد و تفسیر امام حسین علیه السلام 2.آیات نفی ولد و اثبات مالکیت خدا
اما مخالفان فقط جزئی از این معادله مهم را نشان می دهند و به اثبات مالکیت خدا از این مسیر نمی رسند. توحید هم بُعد تنزیهی و سلبی دارد و هم بُعد ایجابی و اثباتی. موحد هم به تسبیح خدا مأمور است و هم به حمد خدا. وقتی آنها صمد را فقط به معنی سلبی و تنزیهی معنا می کنند در واقع تمایز مهم دو واژه احد و صمد را نادیده گرفته اند. با دقت علامه طباطبایی می فهمیم احد خدایی یکتاست که لایتجزی و غیرمرکب است اما صمد همان خدای یکتای غیرمرکب است که خلق کرده است. اگر واژه صمد نبود رابطه خدا با خلق به صورت توحیدی تبیین نمی شد. مخالفان می گویند صمد یعنی ذات غیرمرکب. این معنا صحیح است‌ و در مورد آن روایاتی وجود دارد اما کافی نیست. چرا مهم ترین روایت در این زمینه را نادیده می گیریم؟! با تعریف تنزیهی صمد، خداوند را از خلق جدا کرده ایم .

***

چرا سه بار خواندن سوره توحید ختم قرآن است؟ یک پاسخ این است که قرائت دوباره سوره توحید اگر بدون درک بیشتر و سیر به لایه باطنی نباشد فایده ندارد. ولی دوباره خواندن سبب می شود که توحید بیشتر در وجود انسان نفوذ کند. قرائت سه باره می تواند ختم قرآن باشد.

حفاظت سوره توحید از انسان هم به این معناست که با توحید انسانی باقی نیست تا نیاز به محافظت داشته باشد! بلکه خدا باقی می ماند که کسی نمی تواند به او ضرر برساند.

اعتقاد به توحید صمدی معرفت ما را ارتقا می دهد و چند نتیجه دارد:

1.اعتقاد به اینکه دنیا وجود حقیقی ندارد.

2. اعتقاد به اینکه خدا دست بسته نیست و از خلقتش فارغ نشده است.

3.تغییر در نحوه اثبات خدا؛ خداوند اثبات نمی شود و قابل شک نیست چون فاطرالسماوات و الارض است. پیش از این  علامه طباطبایی از احدیت خدا اثبات توحیدی خدا را نتیجه گرفته بود و در سوره مائده می خوانیم که با تأمل در نهج البلاغه روشن می شود معرفت خدا عین توحید اوست یعنی اثبات وجودش عین اثبات وحدت اوست: معرفته توحیده. این بیان بلیغ ترین و‌عجیب ترین منطق‌توحید است. اما با صمدیت خدا می توانیم بگوییم خدا هست و دیگران باید خود را ثابت کنند.
 

 

 

[1]  ماه رمضان سال ۱۳۸۴ بود که به «گفتاری در معنی توحید از نظر قرآن» در جلد ششم المیزان  برخورد کردم. علامه طباطبایی به بهانه بیان علت مخالفت قرآن با تثلیث بحثی مستقل و عمیق را شروع کرد. با خواندن این متن نوعی کشش به سمت مباحث توحیدی را در خودم احساس کردم. از آنجا که بحث روایی این گفتار خطبه های عمیق و‌توحیدی نهج البلاغه را شرح کرده بود بعد از آن خواندن کامل نهج البلاغه را شروع کردم. بعد از این سلسله یادداشتهای «خدا و دیگر هیچ» را نوشتم. این تازه آغاز راه بود. من که تا قبل از این یک آدم مذهبی معمولی بودم، اکنون احساس می کردم که تا به حال هدف خاصی نداشتم و از حالا به بعد یک فرمان مرکزی برای راه زندگی دارم...

اکنون بعد از سالها که برای سومین بار دوره خواندن المیزان را شروع کردم دوباره به این‌نقطه عطف رسیدم. آن روزها این جمله که خدا نامحدود است ذهن و قلبم را گرفته بود اما اکنون بیشتر این گفتار را می فهمم و بعد از این رفت و برگشت می فهمم که وسع وجودی من زیاد شده و معانی دیگر مثل احد و صمد و واحدالقهار را هم فراموش نمی کنم.

با این دوباره خوانی باز هم می فهمم هر کس به اندازه ظرف خود می فهمد و متون لایه های پنهان دارند...

[2]  او پس از بیان چند روایت  می گوید: فَهَذَا (ِانَّ الصَّمَدَ هُوَ السَّیِّدُ الْمَصْمُودُ إِلَیْهِ) هُوَ الْمَعْنَى الصَّحِیحُ‏ فِی تَأْوِیلِ الصَّمَدِ لَا مَا ذَهَبَ إِلَیْهِ الْمُشَبِّهَةُ أَنَّ تَأْوِیلَ الصَّمَدِ الْمُصْمَتُ الَّذِی لَا جَوْفَ لَهُ لِأَنَّ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا مِنْ صِفَةِ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ مُتَعَالٍ عَنْ ذَلِکَ هُوَ أَعْظَمُ وَ أَجَلُّ مِنْ أَنْ تَقَعَ الْأَوْهَامُ عَلَى صِفَتِهِ أَوْ تُدْرِکَ کُنْهَ عَظَمَتِهِ وَ لَوْ کَانَ تَأْوِیلُ الصَّمَدِ فِی صِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُصْمَتَ لَکَانَ مُخَالِفاً لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ لِأَنَّ ذَلِکَ مِنْ صِفَةِ الْأَجْسَامِ الْمُصْمَتَةِ الَّتِی لَا أَجْوَافَ لَهَا مِثْلِ الْحَجَرِ وَ الْحَدِیدِ وَ سَائِرِ الْأَشْیَاءِ الْمُصْمَتَةِ الَّتِی لَا أَجْوَافَ لَهَا تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً ‏ (الکافی،ج‏1، ص124).

 

[3]  أَنَّ أَهْلَ الْبَصْرَةِ کَتَبُوا إِلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع یَسْأَلُونَهُ عَنِ الصَّمَدِ فَکَتَبَ إِلَیْهِمْ- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* أَمَّا بَعْدُ فَلَا تَخُوضُوا فِی الْقُرْآنِ وَ لَا تُجَادِلُوا فِیهِ وَ لَا تَتَکَلَّمُوا فِیهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ مَنْ قَالَ فِی الْقُرْآنِ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقَالَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ ثُمَّ فَسَّرَهُ فَقَالَ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ. وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ لَمْ یَلِدْ لَمْ یَخْرُجْ مِنْهُ شَیْ‏ء... (التوحید (للصدوق)، ص91 ).

  • ۹۷/۱۲/۰۴
  • رضا کریمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی