استنطاق

ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوه‏

استنطاق

ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوه‏

استنطاق

باید از قرآن و حدیث استنطاق کنیم. دین دوای دردهای ماست ولی ما هم باید دردهای خود را عرضه کنیم و آن را «به حرف بیاوریم» و از او «بپرسیم». چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟
در این وبلاگ مطالب گروه مطالعاتی المیزان در خصوص نظرات علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی نیز مطرح می شود.
لینک گروه المیزان در پیام رسان ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2802319371C1ec9ed0c5a
کانال تلگرامی رضاکریمی:
https://telegram.me/karimireza1001

بایگانی
کلمات کلیدی

تأملاتی در قصه خانواده نوح

رضا کریمی | شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۸

قصه خانواده نوح برای اولین بار توسط قران افشا شد. این قصه چند نکته مهم قابل بحث دارد:  او در تشخیص وعده خدا کاملا علم نداشت و خداوند مفهوم خانواده را در نظرش عمیق تر کرد.

اگر معنای لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ به معنای نفی اهلیت را بپذیریم نه نفی نسب، آن وقت باب بحث به موضوعی مهم کشیده می شود  و آن این است که اهل بیت نبی استثناپذیرند. این قاعده می تواند فهم آیه تطهیر را تحت تأثیر قرار دهد. اگر کلمه اهل را در اهلیت و صلاح معنا کنیم نه نسب، آن وقت تضاد ظاهری آیات در سوره  هود با سوره صافات هم قابل جمع است.

 

در تورات با وجود ذکر جزئیات داستان نوح و طوفان بزرگ او، هیچ نامى از غرق شدن همسر و‌پسر نوح نیامده و ‌به مؤمنین دیگر اشاره نشده بلکه تصریح کرده به اینکه همسر و پسرانش داخل کشتى شد. گویا قرآن اولین منبع افشای این حقیقت مهم بوده است و در آخرین آیه مربوط به داستان نوح در سوره هود می خوانیم که این از اخبار غیبی بود که تو و قومت نمی توانستید بدانید: تِلْکَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهَا إِلَیْکَ  مَا کُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَ لَا قَوْمُکَ مِن قَبْلِ هَذَا (هود49).

قصه خانواده نوح چند نکته مهم قابل بحث دارد:
وقتی به نوح نبی خطاب آمد که خودت و خانواده (اهل) و مؤمنین را سوار کن، او هنوز به طور کامل معنای خانواده و رابطه آن با اهل ایمان را نفهمیده بود. برای همین وقتی پسرش با کافرین ماند و سوار نشد به خدا ندا داد: رَبّ‏ إِنَّ ابْنىِ مِنْ أَهْلىِ وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنتَ أَحْکَمُ الحْاکِمِینَ(هود45). او تصور می کرد به استناد وعده خدا که تنها استثنای نجات در اهل بیت فقط همسرش است بقیه باید نجات پیدا کنند اما او علم نداشت که پسرش هم دیگر از خانواده(اهل) او نیست پس وعده خدا شاملش نمی شود.

این استدلال عقلی که «خدا وعده نجات اهل بیتم را را داده پس پسرم باید نجات پیدا کند» یک نقص داشت. تشخیص اهلیت راحت نیست و حتی نبی هم می تواند دچار جهل شود و برخی هم گفته اند پسر نوح منافق بود(تسنیم، ج38،ص۳۲۶). نبی نباید درخواست بدون علم از خدا داشته باشد: فَلَا تَسْئلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ، بلکه به تفسیری باید خود را جاهل بداند: إِنىّ‏ أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِین(هود46). این موعظه دو لایه معنایی دارد. چرا که جهل گاهی مقابل عقل است یعنی اقتضای عقل نوح در مقابل حکیم سکوت بود ولی گاهی مقابل علم است یعنی انسان ذاتا جاهل است و بجاست بگوید فارحم عبدک الجاهل (ر ک: تسنیم، ج38،ص۳۷۵الی۳۷۹).

کشف جهل نوح می تواند باب بحث مهمی در مباحث عقل و ذهن بگشاید که چطور ذهن انسان خطا می کند؟ در اینجا می بینیم گاهی در وعده الهی تمرکز بر یک جزء وعده (مستثنا) مانع از توجه به جزء دیگر(مستثنا منه) است. فرزند نوح بر اساس آیه «اهلک الا من سبق» جزو مستثناست نه مستثنامنه(تسنیم، ج38،ص۳۵۸). بالاتر از این، این است که انسان به عقل خود تکیه کند.
در تفسیر آیه « لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ» دو معنا وجود دارد: 1. نفی اهل به معنای نفی نسب 2. نفی اهل به معنای نفی اهلیت و صلاح.

 عده ای گفته اند منظور از إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ" این است که نوح خیال مى‌کرد او واقعا پسر خودش است بر این معنا باید لفظ آیه به صورت «عملُ غیرِ صالح» خوانده شود نه قرائت فعلی که می گوید: إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صَالِحٍ (هود46) ولی علامه طباطبایی معتقد است اولا نسبت ننگ به ساحت مقدس انبیاء پسندیده نیست و ثانیا این مطلبى است که لفظ آیه بطور صریح بر آن دلالت ندارد. وی معتقد است نسبت خیانت در آیه‌ " امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما درباره دشمنی و ‌افشای اسرار شوهر است(المیزان، ج‏10، ص351). 
اگر معنای لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ به معنای نفی اهلیت را بپذیریم نه نفی نسب، آن وقت باب بحث به موضوعی مهم کشیده می شود  و آن این است که اهل بیت نبی استثناپذیرند. این قاعده می تواند فهم آیه تطهیر را تحت تأثیر قرار دهد. چرا که اهل البیت در آیه تطهیر هم استثناپذیر است و همه همسران شامل احکام ویژه نمی شوند.
عامل اهلیت عمل صالح است کلمه عمل می تواند متناسب با تبعیت که عامل منّا شدن است تفسیر شود. «اصل جامع پیوند خانوادگی با انبیاء «من تبعنی فإنه منی» است و جریان سلمان منا اهل البیت نمونه ای از آن است و ابولهب مقابل آن است». (تسنیم، ج38،ص ۳۸۷)
اگر کلمه اهل را در اهلیت و صلاح معنا کنیم نه نسب، آن وقت تضادی ظاهری آیات در سوره  هود با سوره صافات هم قابل جمع است: در آیات  وَ نَجَّیْنٰاهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ اَلْکَرْبِ اَلْعَظِیمِ وَ جَعَلْنٰا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ اَلْبٰاقِینَ (صافات۷۶و٧٧) فقط نوح و اهل و ذریه اش نجات یافتند ولی در آیه  قُلْنَا اِحْمِلْ فِیهٰا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اِثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلاّٰ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ اَلْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ(هود٤٠) نوح‌ با ‌اهلش و مؤمنین بر کشتی نجات سوار شدند. جمع بین این دو آیه این می تواند باشد که نوح مؤمنین را جزو اهلش تصور نمی کرد. در حقیقت با مقایسه این دو آیه معلوم‌می شود این دو‌ یکی هستند (تسنیم، ج38،ص ۴۱۲) و بر فرض روایتی معتبر که مراد از ذریه ذریه معنوی می داند، اهل و مؤمنان یکی هستند (تسنیم، ج38،ص ۴۱۳).

از آنجا که روایتها هم متضاد به نظر می رسند علامه طباطبایی معتقد است در روایتها آنچه که بشود به آن اعتماد کرد روایت حضرت رضا (ع) است (که نوح را ابنه می داند نه ابنها). شاید هم جمع قرائت ابنها و‌ ابنه می تواند نشان دهد نوح پسر نوح بود اما در عمل تحت تربیت مادر قرار گرفت. پس شاید بتوان قرائت ابنها را پذیرفت اما قرائت عملُ غیرصالح (به جای عملٌ غیرصالح) پذیرفته نیست.

  • ۹۸/۰۱/۱۷
  • رضا کریمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی