آیه واحده؛ نمونه ای از تفاوت تفسیر انقلابی اجتماعی با تفسیر اجتماع گریز
آیه 46 سوره سبأ در میان مفسرین با دو تفسیر متفاوت روبرو بوده است: قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ. مفسرین این آیه را با خلوت و تفرق تفسیر کرده اند و بعضی آن را با قیام و نگرش اجتماعی.
امام خمینی تفسیر اجتماعی و انقلابی از آیه تَقُومُوا لله مَثْنی وَ فُرادی را مطرح کرد. ایشان این آیه را بسیار تکرار می کردند (حتی نقل است که گاهی هم شاگردان با امام شوخی میکردند که ایشان همین یک آیه را از قران بلد هستند؛ مجله حضور، ۹۴، ص۱۹۱[1]). تا قبل از امام خمینی بیشتر این تفسیر از آیه مطرح بود که مضمون آیه درباره خلوت و تفرق است. مانند زمخشری در کشاف( الکشاف، ج3، ص590)[2]. علامه طباطبایی هم می گفت: باید از اجتماع و غوغا اجتناب کرد تا فکر صاف و مستقیم شود[3]. ولی امام قیام را در آیه پررنگ می کرد و می گفت: «همه چیز در قیام لله است. قیام لله معرفت الله میآورد... لهذا تنها موعظهای که انتخاب کرده خدای تبارک و تعالی از بین موعظهها همین موعظه است که اَنْ تَقُومُوا لله ِمَثْنی وَ فُرادی اجتماعی و انفرادی قیام لله بکنید» (صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۲۵). البته علامه طباطبایی نهضت و قیام را در آیه نادیده نگرفته ولی از کلمه مثنی مفهوم قیام اجتماعی آنچانکه بعضی تصور کردند (مفاتیح الغیب، ج25، ص215)[4] را تصور نکرده و نهضت را با گریز از اجتماع و غوغای جمع توضیح داده است. ولی بعضی از مفسرین همین مفهوم قیام را هم کمرنگ کرده و فقط بر تفرق تأکید کردند و عجیب اینجاست که مثلاً مرحوم سید محمدحسین فضل الله قیام را به جلوس! با خود یا صاحب خود تفسیر کرده است(تفسیر من وحی القرآن، ج19، ص: 65)[5].
در قرآن قیام مقابل قعود است و در زمان جهاد کسانی که به قعود رضایت دادند ملامت شدند: إِنَّکُمْ رَضیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفینَ (توبه83). پس هر چه که هست اولاً نباید حقیقت قیام در این آیه نادیده گرفته شود و ثانیاً معنای مثنی دوبعد دارد یک بعد آن به جدایی و بعد دیگر آن به اجتماع اشاره دارد و برای آنکه این آیه جامع تفسیر شود نباید هیچ یک نادیده گرفته شود.
- ۰ نظر
- ۲۸ خرداد ۰۲ ، ۱۱:۳۱
رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان علمی (مهر97) دوباره حدیث محبوب خود را خواند: «بارها هم این حدیث شریف را خواندم که «العلمُ سُلطان» علم قدرت است». ایشان قبلا گفته بودند که: «جمله اى در نهج البلاغه هست که خیلى جمله ى پرمغزى است. میفرماید: «العلم سلطان»؛ علم اقتدار است. «سلطان» یعنى اقتدار، قدرت. «العلم سلطان من وجده صال و من لم یجده صیل علیه»؛ علم اقتدار است. هر کس این قدرت را به چنگ آورد، میتواند تحکم کند؛ میتواند غلبه پیدا کند؛ هر کسى که این اقتدار را به دست نیاورد، «صیل علیه»؛ بر او غلبه پیدا خواهد شد؛ دیگران بر او قهر و غلبه پیدا میکنند؛ به او تحکم میکنند».
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با نخبگان جوان علمی در تاریخ 28/07/95 گفتند: «عدّهای تا ما میگوییم دشمن، میگویند چقدر فلانی مدام میگوید دشمن دشمن! خب نگوییم دشمن؟ خدا در قرآن اینهمه اسم شیطان را آورده. خب یک بار شیطان را گفت، تمام شد رفت، چرا مرتّب تکرار میکند؟ برای اینکه من و شما فراموش نکنیم این دشمن را. دشمن را باید دائم در نظر داشت. برای خاطر اینکه دشمن که بیکار نمینشیند؛ دشمن دائماً دارد حرکت میکند».
خواهش میکنم در تشویق کردن و «الله الله» گفتن - که این هم تقلیدی است از عرب
یک بار رهبر تفسیر ساده و قابل تأملی از قرآن در باب یک اصل جنگ بیان کرد که به عنوان یک قاعده همیشگی قابل ارائه است: