تأملاتی در نظریه بیگ بنگ در قرآن
خلاصه:
بیگ بنگ مانند فرضیه داروین نظری جنجالی است که بعضی تصور میکنند با آن نیازی به اعتقاد به خالقیت خداوند نیست. اما بعضی از قرآن شواهدی برای این نظر پیدا کردهاند. آیه دخان و آیه رتق و فتق دو آیه مرتبط هستند و برای اینکه این شواهد به بیگ بنگ ربط داده شوند نیاز است کلمات قرآنی حدیثی آب و هوا به کلمات کلیدی فرضیه (ماده و انرژی) تطبیق داده شود. اگر این تطبیق رد شود، اثبات ارتباط بیگ بنگ با قرآن هم دشوار است.
طبق این فرضیه جهان قبل از آغاز در نقطهاى بسیار کوچک و فشرده متمرکز بوده است. این نقطه کوچک و بىنهایت چگال و مرکب از ماده- انرژى منفجر شد و و تمام اجزاء گوناگون جهان امروز از دل این انفجار نخستین بیرون ریختهاند.
در مورد معناى «رتق» و «فتق» (پیوستگى و جدائى) آسمانها و زمین که در آیه سیام انبیاء آمده مفسران حداقل دو احتمال را مطرح کردهاند که یک احتمال به آغاز جهان مربوط است: آیه رتق و فتق در یک لایه به کار مکرر آسمان و زمین (بارش و رویش) اشاره دارد که در دیده همه هست ولی در لایه دیگر به آغاز خلقت اشاره دارد. نظریات مفسرین در این مورد مختلف است و هر دو معنا شواهد قرآنی و حدیثی دارد و میتوان هر دو را دو لایه معنایی آیه دانست.
تطبیق نظریات علمی به شرط مهیمن بودن، نشانه مصدق بودن قرآن است. البته صرفاً بیان شباهتهای کلی، تطبیقی عجولانه، سطحی و ناکارآمد است. یکی از نشانه های تطبیق کامل این است که نظریات را ارتقاء میدهد و ناگفته ها یا نگرش ظاهری را اصلاح می کند.
شهید مطهری می گفت فرضیه تکامل داروین منافاتی با اثبات خالقیت خداوند ندارد بلکه خلقت تدریجی که داروین ادعا کرد، از خلقت دفعی سخت تر است. همین دیدگاه را در مورد بیگ بنگ هم میتوان گفت و آن اینکه بر فرض صحت این ادعا، اثبات فتق و انفجار دفعی جهان منافاتی با خالقیت خداوند ندارد چون خداوند فتق را به خود و اسبابش نسبت داده است و در روایات آمده که خداوند ابا می کند از اینکه کارها را جز از طریق اسباب خود انجام دهد.
تأملاتی در تطبیق فرضیه بیگ بنگ با قرآن
بیگ بنگ مانند فرضیه داروین نظری جنجالی است که بعضی تصور میکنند با آن نیازی به اعتقاد به خالقیت خداوند نیست. اما بعضی از قرآن شواهدی برای این نظر پیدا کردهاند. برای اینکه این شواهد به بیگ بنگ ربط داده شوند نیاز است بعضی کلمات قرآنی حدیثی به کلمات کلیدی فرضیه تطبیق داده شود.
نظریه بیگ بنگ یا مهبانگ (انفجار بزرگ) از سال 1900 م پیشنهاد شد و هم اکنون از سوى اکثر اخترشناسان به عنوان بهترین نظریه موجود تلقى مىشود. خلاصه این نظریه آن است که حدود 20 بیلیون سال پیش تمام ماده و انرژى موجود در جهان، در نقطهاى بسیار کوچک و فشرده متمرکز بوده است. این نقطه کوچک و بىنهایت چگال و مرکب از ماده- انرژى منفجر شد و به فاصله چند ثانیه پس از انفجار این آتشگوى، ماده- انرژى با سرعتى نزدیک به سرعت نور در همه سو منتشر شد. پس از مدت کمى، احتمالا چند ثانیه تا چند سال، ماده و انرژى از هم تفکیک شدند. و تمام اجزاء گوناگون جهان امروز از دل این انفجار نخستین بیرون ریختهاند.
مفسران و صاحب نظران در مورد آغاز جهان به این آیات توجه کردهاند:
1.ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ (فصلت11)
2.أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ (انبیاء30).
نظریات مفسران درباره آیات آغاز جهان
در مورد معناى «رتق» و «فتق» (پیوستگى و جدائى) آسمانها و زمین که در آیه دوم (انبیاء/ 30) آمده مفسران حداقل دو احتمال را مطرح کردهاند:
بعضی گفته اند معنای آیه این است که منظور از به هم پیوستگى آسمان این است که در آغاز بارانى نمىبارید و مقصود از به هم پیوستگى زمین آن است که در آن زمان گیاهى نمىروئید امّا خدا این هر دو را گشود از آسمان باران نازل کرد و از زمین انواع گیاهان را رویاند. روایات متعددى از اهل بیت (ع) اشاره به معناى اخیر دارد. این تفسیر با چشم قابل رؤیت است و با جمله أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا (آیا کسانى که کافر شدند ندیدند ...) سازگار است و با جمله ذیل آیه وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ نیز هماهنگى دارد. میتوان گفت این تفسیر لایه ظاهری آیه است و فهم آن آسان تر از تطبیق آیه بر آغاز جهان است.
بعضی دیگر این آیه را به آغاز جهان ربط داده و گفتهاند: به هم پیوستگى آسمان و زمین اشاره به آغاز خلقت است که طبق نظرات دانشمندان، مجموعه این جهان به صورت توده واحد عظیمى از بخار سوزان بود که بر اثر انفجارات درونى و حرکت، تدریجا تجزیه شد و کواکب و ستارهها از جمله منظومه شمسى و کره زمین بوجود آمد و باز هم جهان در حال گسترش است.
برخى از روایات اهل بیت (ع) اشاره به این تفسیر دارد: تفسیر نور الثقلین ذیل آیه سىام انبیاء: امام صادق علیه السلام می فرماید ابتدا فقط آب و هوا بود و هوا آب را به امر خداوند مواج کرده و کف کرد و نهایتاً از آنها آسمان و زمین خلق شد؛
فلقی الأبرش أبا عبد الله علیه السلام فقال: یا أبا عبد الله أخبرنى عن قول الله: «أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما» بما کان رتقهما و بما کان فتقهما؟ فقال أبو عبد الله علیه السلام: یا أبرش هو کما وصف نفسه، کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ، و الماء على الهواء و الهواء لا یحد و لم یکن یومئذ خلق غیرهما و الماء عذب فرات، فلما أراد أن یخلق الأرض امر الریاح فضربت الماء حتى صار موجا ثم ازبد فصار زبدا واحدا، فجمعه فی موضع البیت، ثم جعله جبلا من زبد، ثم دحى الأرض من تحته، فقال الله تبارک و تعالى: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً» ثم مکث الرب تبارک و تعالى ما شاء فلما أراد أن یخلق السماء أمر الریاح فضربت البحور حتى أزبدتها، فخرج من ذلک الموج و الزبد من وسطه أمر الریاح فضربت البحور حتى أزبدتها، فخرج من ذلک الموج و الزبد من وسطه دخان ساطع من غیر نار، فخلق منه السماء، و جعل فیها البروج و النجوم و منازل الشمس و القمر، و أجراها فی الفلک و کانت السماء خضراء على لون الماء الأخضر، و کانت الأرض غبراء على لون الماء العذب و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة، و ستقف علیه بتمامه عند قوله تعالى: «أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا» الآیة إنشاء الله تعالى.
بعضی دیگر شبیه به این دیدگاه هم گفته اند: منظور از پیوستگى، یکنواخت بودن مواد جهان است به طورى که همه درهم فرو رفته بود و به صورت ماده واحدى خودنمایى مىکرد امّا با گذشت زمان، مواد از هم جدا شدند و ترکیبات جدید پیدا کردند و انواع مختلف گیاهان و حیوانات و موجودات دیگر در آسمان و زمین ظاهر شدند.
هر دو تفسیر با معناى وسیع این جملهها مخالف نیست چرا که گاهى رؤیت به معنى «علم» مىآید. اینجاست که برخى مفسران معتقدند که مانعى ندارد آیه فوق داراى هر دو تفسیر باشد.
آیت الله مشکینی تفسیر رتق و فتق به آغاز جهان را موافق آیات 11- 12 سوره فصلت ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ معرفى مىکنند. که دخان همان ماده اولیه خلقت آسمانها و زمین است و از آن آسمان بوجود آمد. و واژه «ائتیا» در آیات سوره فصلت را به معناى امر تکوینى و ایجادى مىدانند و از آیه استفاده مىکنند که ماده آسمانها قبل از وجودشان موجود بوده است و خدا صورتهاى آنها را ایجاد کرد.
آنگاه متذکر مىشود که در تورات به مسأله پیدایش موجودات از یک اصل واحد اشاره شده است، که خدا جوهرى را خلق کرد سپس با نظر هیبت به آن نگاه کرد به صورت آب در آمد و سپس آسمانها و زمین را از آنها خلق کرد و آنها را از همدیگر جدا ساخت.
فخر رازى فتق به معنای «پیدایش انواع و اقسام موجودات از یک چیز بهم چسبیده» را از قتاده، سعید بن جبیر، عکرمه از ابن عباس، (تفسیر فخررازی، ج 22، ص 163) نقل مىکند و آن را نظرى معروف در عصر قدیم و جدید مىداند. آنگاه معناى دیگرى را از ابو مسلم اصفهانى نقل مىکند که «فتق» به معناى ایجاد و اظهار باشد و این معنا را موافق کلام على (ع) در خطبه اول نهج البلاغه فتق الاجواء ... ثم فتق بین السموات العلى مىدانند:
أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ فَتْقَ الْأَجْوَاءِ وَ شَقَّ الْأَرْجَاءِ وَ سَکَائِکَ الْهَوَاءِ فَأَجْرَى فِیهَا مَاءً مُتَلَاطِماً تَیَّارُهُ مُتَرَاکِماً زَخَّارُهُ حَمَلَهُ عَلَى مَتْنِ الرِّیحِ الْعَاصِفَةِ وَ الزَّعْزَعِ الْقَاصِفَةِ فَأَمَرَهَا بِرَدِّهِ وَ سَلَّطَهَا عَلَى شَدِّهِ وَ قَرَنَهَا إِلَى حَدِّهِ الْهَوَاءُ مِنْ تَحْتِهَا فَتِیقٌ وَ الْمَاءُ مِنْ فَوْقِهَا دَفِیقٌ ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ رِیحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا وَ أَدَامَ مُرَبَّهَا وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَا فَأَمَرَهَا بِتَصْفِیقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ وَ إِثَارَةِ مَوْجِ الْبِحَارِ فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقَاءِ وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِ تَرُدُّ أَوَّلَهُ [عَلَى] إِلَى آخِرِهِ وَ سَاجِیَهُ [عَلَى] إِلَى مَائِرِهِ حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُکَامُهُ فَرَفَعَهُ فِی هَوَاءٍ مُنْفَتِقٍ وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ
سپس خداى سبحان جوها را شکافت، و اطراف آن را باز گشود، و فضاهاى خالى را در آن ایجاد کرد. آن گاه آبى را که امواجش در هم شکننده، و خود انبوه و متراکم بود در آن فضاى باز شده روان نمود. آن را بر پشت بادى سخت وزان و جنباننده و بر کننده و شکننده بار کرد، به آن باد فرمود تا آب را از جریان باز دارد، و آن را بر نگهدارى آب تسلط داد، و باد را براى حفظ حدود و جوانب آب قرین گماشت. فضا در زیر باد نیرومند گشاده و باز، و آب جهنده بالاى سر آن در جریان. سپس باد دیگرى به وجود آورد که منشأ وزش آن را مهار کرد، و پیوسته ملازم تحریک آبش قرار داد، و آن را به تندى و زانید، و از جاى دورش بر انگیخت، آن را به برهم زدن آب متراکم، و بر انگیختن امواج دریاها فرمان داد. باد فرمان گرفته آب را همچون مشک شیر که براى گرفتن کره بجنبانند به حرکت آورد، و آن گونه که در فضاى خالى مى وزد بر آن سخت وزید، اولش را به آخرش، و ساکنش را به متحرکش بر مى گرداند، تا آنکه انبوهى از آب به ارتفاع زیادى بالا آمد، و آن مایه متراکم کف کرد. آن گاه خداوند آن کف را در هواى گشاده و فضاى فراخ بالا برد، و آسمانهاى هفتگانه را از آن کف ساخت.
در این خطبه گرچه کلمه رتق نیامده اما کلمه فتق و فتیق و منتفق در سه مرحله از مراحل آغازین خلقت به کار برده شده است. همچنین مانند کلام امام صادق ع ترکیب هوا و آب به کف رسیده است.
آیتالله جوادی معتقد است بخشی از خطبه اول که با فتق الاجواء شروع میشود تفسیر آیه رتق و فتق است (سلونی، ج۱، ص۱۶۱). در این خطبه بعد از فتق آب جریان پیدا میکند. در آیه هم بعد از فتق میخوانیم از آب هر چیز زنده را قرار دادیم. در روایات آب ماده اولیه خلقت است. فقال: اخبرنی عن اول ما خلق الله تعالى؟ فقال علیه السلام خلق النور قال: فمم خلقت السموات؟ قال علیه السلام: من بخار الماء قال: فمم خلقت الأرض؟ قال علیه السلام: من زبد الماء قال: فمم خلقت الجبال؟ قال: من الامواج (عیون أخبارالرضا ج۱، ص۱۶۲).
علامه حسن زاده رتق و فتق را طور دیگری تقریر کرده ولی بازهم با ادبیات قرآنی آغاز و پایان زمین (نه کل جهان) را توضیح میدهد و می گوید: مراد از سماوات و ارض، دو عظیمه معدل النهار و منطقه البروج باشد، و مراد از رتق انطباق آن دو و مراد از فتق انفتاح آن دو باشد. خلاصه رساله رتق و قتق علامه حسن زاده آملی این است که در عالم دوره هایی بواسطه انطباق وانفتاح معدل النهار (خط استوا) با منطقه البروج (خط سیر خورشید و ستارگان از ناظر زمینی) و پیدایش دحوالارض اتفاق افتاده و بشر امروزی در حال گذراندن یک دوره از هزاران دوره ای است که بر پیشینیان گذشته، است ( چرا که لازمه علی الدوام بودن فیض الهی اقتضای آنرا دارد) و نیز این دوره پایان دوره و خلقت بشری نخواهد بود. ایشان می گوید وقتی دایره شمسیه در سطح دایره استوای سماویه قرار گرفت آب کره زمین را فرا می گیرد. از جمله آثاری که بر این نظریه مترتب است اثبات رجعت ، اثبات نکاح انسانهای اولیه این دوره با غیر محارم بر اساس مبانی علمی ونیز اثبات وجود انسانها در دوره های قبل و ادامه آنها در دوره های بعد است.
شرط تطبیق فرضیه
اگر بخواهیم نظریه بیگ بنگ را بر رتق و فتق عرضه کنیم، باید کلمات کلیدی قرآنی حدیثی در این موضوع با کلمات کلیدی فرضیه تطبیق داده شود یعنی اثبات کنیم آب و هوا چیزی نزدیک به ماده و انرژی هستند که از ترکیب آنها آسمان ها و زمین به وجود آمد. البته تطبیق کلماتی که در فرهنگ خاص رشد کردهاند به صورت دقیق صورت نمی گیرد بلکه عرضه این دو ناگزیر نوعی تطبیق همراه با تصدیق و هیمنه است یعنی هم اشتراکات بیان میشود و هم تفاوتها. اگر این تطبیق رد شود، اثبات ارتباط بیگ بنگ با قرآن هم دشوار است.
تطبیق نظریات علمی به شرط مهیمن بودن، نشانه مصدق بودن قرآن است. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه چند نظر را بیان می کند. ایشان به مسئله آغاز جهان تأکیدی ندارد و حتی آن را خلاف سیاق و زمانه آیه می داند[1]. ولی آیت الله جوادی آملی معتقد است که «بین علم و دین جدایی نیست و قرآن علاوه بر اینکه کتاب هدایت است، معلم حکمت و نکات علمی است مثل اینکه آسمانها و زمین اول بسته بودند بعد بگویید گاز بودند یا دود بودند و... اصرار قرآن بر تبیین این نکات علمی از باب «القاء الأصول و علیکم التفریع» مجتهدان را وادار میکند که بحث کنند». ایشان پیشنهاد می کند که آیاتی مثل آیه رتق و فتق محور بحث دانشگاهی باشد.
البته صرفاً بیان شباهتهای کلی تطبیق عجولانه، سطحی و ناکارآمد است. یکی از نشانه های تطبیق کامل این است که نظریات را ارتقاء میدهد و ناگفته ها یا نگرش ظاهری را اصلاح می کند. مثلاً برخی مفسران مسلمان نظریه داروین را با خالقیت خدا در تضاد ندانستند چون صرف ظهور تدریجی و به تعبیر فیلسوفان جسمانیه الحدوث بودن نافی وجود خالق نیست. در مورد بیگ بنگ هم قبول انفجار بزرگ نافی وجود خالق نیست بلکه می توان هم فتق بزرگ دانست که خداوند در قرآن به خود نسبت داده است.
شهید مطهری می گفت فرضیه تکامل داروین منافاتی با اثبات خالقیت خداوند ندارد بلکه خلقت تدریجی که داروین ادعا کرد، از خلقت دفعی سخت تر است. همین دیدگاه را در مورد بیگ بنگ هم می توان گفت و آن اینکه بر فرض صحت این ادعا، اثبات فتق و انفجار دفعی جهان منافاتی با خالقیت خداوند ندارد چون خداوند فتق را به خود و اسبابش نسبت داده است و در روایات آمده که خداوند ابا می کند از اینکه کارها را جز از طریق اسباب خود انجام دهد.
خلاصه نظر اینکه آیه رتق و فتق در یک لایه به کار مکرر آسمان و زمین (بارش و رویش) اشاره دارد که در دیده همه هست ولی در لایه دیگر به آغاز خلقت اشاره دارد. میتوان هر دو را دو لایه معنایی آیه دانست. یکی از این دو لایه به شرط اثبات شباهت کلمات کلیدی قابل تطبیق با بیگ بنگ است.
[1] در یک نظر ساده رتق و فتق این است که ما به طور دائم جداسازى مرکبات زمینى و آسمانى را از هم مشاهده مىکنیم که آثاری از خود بروز میدهند. این آثار که در زمان جدایى، فعلیت پیدا مىکند در زمان اتصال(رتق) به صورت قوه نیز بوده است. این معنا را علم امروز هم تأیید میکند. اما اگر مراد از رتق آنها این باشد که زمین از آسمان، و آسمان از زمین، جدا نبود تا چیزى از آسمان به زمین فرود آید و یا چیزى از زمین بیرون شود، در این صورت دیگر آیه شریفه با آن معنایى که علم امروز اثباتش مىکند ارتباطى ندارد، و چه بسا جمله "وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ" که بعد از آیه مورد بحث قرار دارد، این معناى دوم را تایید کند، چیزى که هست در این صورت برهان آیه شریفه مختص مساله باریدن آسمان، و روییدن زمین مىشود. بعضی رتق و فتق را حدوث وجود بعد از عدمدانستند ولی گرچه این احتجاجى است صحیح، اما در قبال وثنىها که معترف به وجود خداى تعالى هستند، مفید فایده نیست، بلکه باید حجتى اقامه نمود که تدبیر عالم را مستند به خداى تعالى کند.
- ۰۳/۱۰/۱۹