کوهها و آدمها
کوه میخ زمین است وَ الْجِبالَ أَوْتاداً (نبأ/7)، یعنی زمین را از اضطراب و لرزش نگه می دارد: وَ الْجِبالَ أَرْساها (نازعات/32). همین مخلوقات محکم و قدرتمند -که نه تنها خود محکمند بلکه زمین را هم محکم نگه می دارند- روز قیامت ریز ریز شده و به راه می افتند و کوبیده و پراکنده مانند پنبه حلاجی شده می شوند: وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ یَنْسِفُها رَبِّی نَسْفاً (طه/105)، وَ إِذَا الْجِبالُ نُسِفَتْ (مرسلات/10) وَ تَسیرُ الْجِبالُ سَیْراً (طور/10)، وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا (واقعه/5)، وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ (معارج/9)، وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ (شمس/3)، وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ (قارعه/5)
کوهها در ظاهر بی حرکت و متقن به نظر می رسند ولی در باطن در حال حرکت و سیر هستند، شبیه حرکت ابرها که ظاهراً ثابت و در حقیقت متحرک هستند: وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ (نمل/88)، توصیفات قرآنی از کوبیده و پودر و پراکنده شدن کوهها گاهی با فعل ماضی بیان می شود: کوه رمل پراکنده «بود»: وَ کانَتِ الْجِبالُ کَثیباً مَهیلاً (مزمل/14). پس آیا نمی بایست نتیجه بگیریم که کوه هم اکنون جمع اضداد است؟ هم محکم و متقن و هم کوبیده و پراکنده!؟ هم ضعیف و هم نگهدارنده؟ نتیجه جمع اضداد این است که بگوییم: روز قیامت این ضعف و فنا ظهور می کند نه اینکه به وجود بیاید!
اوج تعبیر قرآن در مورد کوهها آنجاست که آنها را به سراب توصیف می کند: وَ سُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَراباً (نبأ/20). در یوم الفصل کوهها به راه می افتند و سراب می شوند یا درست بگوییم: سراب بودنشان آشکار می شود. سراب پدیده شگفت و تأمل برانگیزی است. سراب آنجایی است که تشنه آب می پندارد ولی وقتی به آن می رسد چیزی نمی یابد ولی در عوض خدا را می یابد! کَسَرابٍ بِقیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَه (نور/39). گویی خداوند سراب را آفرید تا بندگان تشنه و فقیر غیرخدا را هیچ بیابند و فقط خدا را وجود بدانند.
در روایات، مؤمن مانند کوه راسخ توصیف شده است: «المؤمن کالجبل لا تحرکه العواصف»[1]. آیا این تفسیر از کوه در قرآن را نمی بایست بر مؤمن هم تطبیق بدهیم؟ مؤمن مانند کوه است که زمینی که در آن زیست می کند را از حوادث نگه می دارد. خداوند خلقی را خلق کرد که آنها را حجت بر برمردم و «اوتاد» زمین قرار داد که قوام بخش امر الهی باشند[2]. اما گمان نکنیم که این ثبات و نگهدارندگی حقیقی است! بلکه مؤمن از خود هیچ ندارد او فانی و ضعیف است و سرابی بیش نیست و فقط چون خدا آنجاست پس او هم مطلوب و مؤثر واقع می شود.
- ۹۴/۰۲/۱۵