اعتماد به نفس در قرآن
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشَاءُ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا (نساء.۴۹).
در المیزان ذیل این آیه می خوانیم که از آیه «بل الله یزکی» روشن می شود که اعتماد به نفس که برخی نویسندگان به تقلید از غربی ها جزو فضائل انسانی دانسته اند در دینوجود ندارد و قرآنفقط اعتماد به خدا را می شناسد.
«اعتماد به نفس» واژه مشهوری بین ماست ولی علامه به استناد قرآن آن را نقد می کند. شاگرد او هم می نویسد: «اعتماد به نفس به قدرت خود تکیه کردن و اعلام بینیازی از خدای سبحان است، در حالی که بنده باید در همه احوال به خدا اعتماد و توکل کند نه به خویش. قرآن کریم مؤمنان را چنین معرفی میفرماید:قالوا حَسبُنَا اللهُ ونِعمَ الوَکیل».(تسنیم، جلد 19 - صفحه 142).
البته فکر نمی کنم منظور ترویج احساس ناامنی و بی اعتمادی در زندگی باشد بلکه بهجای اعتماد به نفس باید از متوکلین باشیم. اما نفس میزان است و انسان از طریق نفس با خدا مواجه می شود و «خودباشی» یک اصل مهم در زندگی انسان است. آیت الله جوادی آملی معتقد است: خداوند سبحان افرادی را تزکیه میکند و از آنان با عظمت نام میبرد؛ ولی انسان سالک نباید از خود ستایش کند مگر با اذن خدا یا پس از نیل به مقام ولایت که حق تعالی در مقام فعل زبان وی شده و او با زبان الهی سخن میگوید(تسنیم، جلد 19 - صفحه 130). اگر اولیای خدا از کسی ستایش کنند، با اجازه خدای سبحان است و مصداق کریمه (وأمّا بِنِعمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث)(همان، ص 141).
لذا به جای اعتماد به نفس می توان مفهوممتعالی نفس مطمئنه را معرفی کرد، نفسی که خدا در کمین اوست ولی راضیه مرضیه است. با تحلیل کلی سوره فجر می فهمیم که نفس مطمئنه احساس امنیت ندارد و ان ربک لباالمرصاد و نفس در معرض ابتلا و انعام اوست. اما نهایتا با احساس رضایت از تغییر، انسان در جوار «عبادی» و «جنتی» آرام می گیرد و «مرضیه» می شود.
جالب اینجاست که نگرش توحیدی علامه ذیل آیه بعد (انْظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ) بحث را عمیق تر مطرح می کند و می خوانیم که:
اصل (ادعای) تزکیه افترا بر خداست اگر چهدرست باشد چون شریک برای خدا تراشیدن است.
نفی «اعتماد به نفس» نفی برتری و برگزیدگی نیست و عزت نفس یا آیه انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین» هم باید توحیدی معنا شوند. مسئله این است که خدا فرزند ندارد و اگر بخواهد قومی دیگر می آورد...
و یهود گفتند نحن ابناءالله...
یک نتیجه این بحث تفسیر دوباره آیه «قد افلح من زکیها» است. با تفسیر قرآن به قرآن می توانیم بگوییم فاعل فعل تزکیه، الله است و قرآن می گوید: یزکی من یشاء! ترجمه این می شود که:
«یقینا کسی که خدا تزکیه اش کند رستگار است». البته این تفسیر، نفی اختیار بنده در مسیر تزکیه نفس نیست حتی می توانیم بگوییم فاعل در «قد افلح من زکیها» انسان هم هست اما با نگرش توحیدی انسان با فنای خود و ایستادن در مسیر تزکیه الهی خود را تزکیه می کند و به فلاح می رسد.
نکتهمهمدیگر اینجا این است که علامه اعتماد به نفس را اندیشه ای غربی می داند. این دقت نظر می تواند غرب شناسی ما را عمق ببخشد.
یک سوی ریسمان اندیشه اعتماد به نفس، به یهود بر می گردد که خود را قوم برگزیده و فرزندان خدا و دوستان اومعرفی کردند. این آیات هم تعریضی به این قوم است. می توان این پرسش را در اینجا مطرح کرد که بین غرب مدرن و یهود در این موضوع چه نسبتی هست؟
- ۹۶/۰۱/۰۶