لذت وزیر بودن
در سوره طه موسی علیه السلام وقتی برای بیان رسالتش آماده می شود از خدا می خواهد سینه اش را گشاده و کارش را آسان کند و گره از زبانش بازکند و بعد درخواست می کند تا هارون، برادرش را به عنوان وزیر و کمک کارش بفرستد قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى(25) وَ یَسِّرْ لىِ أَمْرِى(26) وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانىِ(27) یَفْقَهُواْ قَوْلىِ(28) وَ اجْعَل لىِّ وَزِیرًا مِّنْ أَهْلىِ(29) هَارُونَ أَخِى(30) اشْدُدْ بِهِ أَزْرِى(31) وَ أَشْرِکْهُ فىِ أَمْرِى(32).
از آیه دیگر بر می آید که نقش هارون در وزارت برادرش به خاطر فصاحت او بوده است: وَ أَخی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعی رِدْءاً یُصَدِّقُنی إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ (قصص/34).
به نظر من بیشتر بزرگان و بلکه از جهتی همه آنها به وزیر نیازمندند تا واسطه بین آنها و مردم باشد. قدرت دریافت با قدرت ارسال نسبت عکس دارد. از لحاظ زبانی و ارتباطی اکثر بزرگان از آنجا که خود را مهیای دریافت فیوضات آسمانی می کنند و به همین دلیل در حال حیرت و سکوت هستند تا در حال هوشیاری و گفتار. حرفهای آنها به صورت رمز و اشاره هستند و به یک شارح نیاز دارند تا از اجمال به تفصیل دربیایند.
اگر نمی توانید بزرگ باشید حداقل شارح و وزیر خوبی شوید!
- ۰ نظر
- ۲۶ تیر ۹۴ ، ۱۴:۵۷
شهادت معنایی وسیع تر از کشته شدن در میدان جنگ دارد. می گویند مظلوم شهید است و نیز هر کس در راه مالش مورد تعدی واقع شود و بجنگد و کشته شود. می گویند مؤمن اگر در مریضی بمیرد شهید مرده است. مصائب لطف الهی هستند و کسی که دچارآنها شود و در آن حین بمیرد شهید است: فقر، خشوع، گرسنگی، تشنگی روز، بیداری شب و... حتی روایاتی هستند که (البته بیشتر از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله در کتب اهل سنت آمده اند) مرگ بر اثر طاعون، سوختگی ، غرق شدن و غریب ماندن را هم شهادت می دانند.
تصور اولیه من از قرآن این بود که ذبیح ابراهیم اسماعیل بوده است و در کتاب مقدس ذبیح اسحاق است. اما با تأمل در نظرات علمای اسلامی دیدم که مسئله به این سادگی ها هم نیست. 
اصل این کتاب به زبان عربی نگاشته شده و جزو آن دسته آثار آیت الله جوادی آملی است که دارای تبویب مناسب و سیر هدفمند است و در مقایسه با کتاب مشابه خود (وحی و نبوت در قرآن) سیر مناسب تری دارد. مطالب در صلهها و حلقههای مرتبط به هم تنظیم شده است. عبارت صله که در ترجمه فارسی «مرحله» نامیده شده است نشان گر یک ویژگی مهم کتاب است که استاد میفرمایند: در کتابهای عرفانی چون رویکرد مباحث، سلوکی و به صورت سیر الی الله است، برای پیوند مباحث نسبت به یکدیگر از کلمه (فصل) استفاده نمیکنند، بلکه بیشتر از کلمه (وصل) استفاده میشود و چون این کتاب نیز با رویکرد قرآنی و عرفانی تنظیم شده، از واژه (صله) که از (وصل) گرفته شده بهره برده شد. در ترجمه نیز مناسب دیده شد کلمه (مرحله) به جای کلمه (صله) به کار برده شود؛ زیرا رحلت و سیر پیوندی نزدیک به هم دارند
روزی پیامبر قطعه چوب برداشت و یکی را مقابل خود در زمین فرو برد و دیگری را کنار آن و سومی را دورتر قرار داد و آنگاه فرمود: این انسان است و این اجل و آن دیگری آرزوست که آدمی پیگیرش می شود اما اجل زودتر از آرزو فرامی رسد.
آیت الله جوادی آملی بحثی ویژه در معنای بعد بشری پیامبر و نقش آن در فرایند وحی دارد، که به نظر می رسد تلویحاً پاسخگویی به نظریه دکتر عبدالکریم سروش در باب ماهیت وحی قرآنی ذیل بحث «کلام محمد» مد نظر باشد. به ویژه آنکه در پایان بحث خود می گوید: «کجاندیشان به کجا میروند؟ و چگونه خود را سرگردان میکنند؟»