استنطاق

ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوه‏

استنطاق

ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوه‏

استنطاق

باید از قرآن و حدیث استنطاق کنیم. دین دوای دردهای ماست ولی ما هم باید دردهای خود را عرضه کنیم و آن را «به حرف بیاوریم» و از او «بپرسیم». چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟
در این وبلاگ مطالب گروه مطالعاتی المیزان در خصوص نظرات علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی نیز مطرح می شود.
لینک گروه المیزان در پیام رسان ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2802319371C1ec9ed0c5a
کانال تلگرامی رضاکریمی:
https://telegram.me/karimireza1001

بایگانی
کلمات کلیدی

پیامبر امی

رضا کریمی | يكشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۰
اُمّی طبق معنای مشهور یعنی بیسواد و در قرآن به معنای  کتاب نخوانده است. آیات قرآن نسبت به کتاب دانی پیامبر حقایق مختلفی را نشان می‌دهند و ترجمه امی به بیسوادی هم رد و هم تایید می‌شود و روایات هم این‌‌دوگانگی را دامن می زنند. چگونه بین این آیات جمع کنیم؟
در آیه وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لاٰ یَعْلَمُونَ اَلْکِتٰابَ إِلاّٰ أَمٰانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّٰ یَظُنُّونَ (بقره٧٨) امی یعنی کتاب ندان و در عین حال طبق همین آیه در میان افراد مشهور به اهل کتاب هم امیون وجود دارند. ‌
اگر کتاب را مانند اهل الکتاب معنی کنیم امی یعنی فارغ از ادیان دیگر. ولی در قرآن کسی که تازه از بطن ام خارج شده هم کاملاً نادان است:  وَ اَللّٰهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهٰاتِکُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ شَیْئاًَ (نحل٧٨). پس امی بودن ارتباط مستقیمی با علم و کتاب دارد و نباید این شاخص ها را در تعریف آن نادیده بگیریم.
آیه ای دیگر که صریح‌تر می‌تواند مفسر امی باشددر سوره عنکبوت است که نفی تلاوت و خط می‌کند:  وَ مٰا کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتٰابٍ وَ لاٰ تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لاَرْتٰابَ اَلْمُبْطِلُونَ (عنکبوت٤٨). به قول حافظ نگار من به مکتب نرفت و خط ننوشت... ممکن است بعضی بگویند  پیامبر می‌توانست اما بنابه مصالح ننوشت و نخواند و این آیه بیش از این را اثبات نمی‌کند. اما آیات دیگر بیشتر پیش می‌روند‌ و امیون کتاب ندان هستند و خارج شده از بطن ام نادان و توصیف شده است و حتی چنانچه خواهیم گفت در آیه دیگر پیامبر نه تنها کتاب ندان بود بلکه ایمان نشناس  و ضالّ هم‌توصیف شده است.
 در بعضی روایات نقل شده که نبی اُمی را به معنای پیامبری از مکه (ام القری) دانسته است و روایت دیگری نیز  مخالف تفسیر نبی اُمی به فردی که نمی‌تواند بخواند، است چون این تفسیر از امی را در تعارض با آیه دوم سوره جمعه دانسته و معتقد است امی به معنای فردی منسوب به مکه (ام‌القری) می‌باشد؛ هُوَ الَّذِی بَعَثَ فی الْأُمِّینَ رَسُولًا مِّنهُْمْ یتْلُواْ عَلَیهِْمْ ءَایاتِهِ وَ یزَکّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَ الحِْکمَةَ؛ 
اما‌‌ این روایات را باید بر قرآن ‌عرضه کرد. بعضی روایات کتابت را به پیامبر نسبت می‌دهند که این با قرآن‌تضاد دارد.‌ شاید بتوان تفاوت علم کتاب و تلاوت آیات با تلاوت و نوشتن کتاب را مبنای بازتفسیر این روایت دانست و گفت منظور روایاتی که امی‌بودن را اهل ام‌القری می‌دانند نه بیسواد این باشد که با تصور یک پیامبر بدون‌علم و نادان به کتاب مبارزه کنند و منظور از اهل ام‌القری بودن هم‌نهایتاً همان رسولی از جنس امیون‌است که نبی و معلم شد.
امی بودن یک تیغ دولبه است که هم می تواند موجب جهالت شود و هم موجب عنایت الهی گردد. آیه هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ نشان می‌دهد رسول هم‌از جنس امیون بود ولی همه قوم یک عاقبت‌‌ نداشتند و یکی معلم‌ دیگران شد.رسول الله فقط امی نبود بلکه هر جا این صفت در مورد او آمده وصف نبی نیز آمده است: َ اَلرَّسُولَ اَلنَّبِیَّ اَلْأُمِّیَّ (اعراف١٥٧). رسول همزمان بی خبر و با خبر است و مصداق لاعلم لنا الا ما علمتنا.
طبق قرآن پیامبر تلاوت می‌کرد اما تلاوت آیات، نه تلاوت کتاب. مٰا کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتٰابٍ. کتاب همان سواد است یعنی سیاهی هایی که به خط نوشته می‌شوند اما حقیقت کتاب فقط به این‌ خطوط محدود نیست ‌و ادامه آیه نفی تلاوت و خط می گوید حقیقت کتاب عبارتست از آیاتی که در صدور اهل علم است؛   بَلْ هُوَ آیٰاتٌ بَیِّنٰاتٌ فِی صُدُورِ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ  (عنکبوت٤٩). متعلق تلاوت پیامبر، آیات و علم است. پیامبر چگونه کتاب را تعلیم می کرد اما تلاوت نه؟ گویا تلاوت کتاب به خواندن از روی خطوط اشاره دارد ولی تعلیم کتاب می تواند ناظر به حقایق قرآن باشد نه خط و مکتوبات آن.
 اگر هم تلاوت صحف به رسول الله نسبت داده شده لاجرم غیر از تلاوت کتب است چرا که صحف فراتر از کتب است و طبق نص قرآن او کتب را تلاوت نکرد (و دیگران از ائمه و امت این‌کار را بر عهده گرفتند)؛ کتب در صحف قرار دارند: رَسُولٌ مِنَ اَللّٰهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً فِیهٰا کُتُبٌ قَیِّمَةٌ (بینه۲و۳).
پس امّی به‌ معنی بیسواد از این جهت درست است که‌ سواد را خطوط سیاه در کتاب بدانیم نه‌علم کتاب یا آیات الهی.
 امیون از اهل کتاب کسانی هستند که علم آنها از کتاب در سطح امانیّ متوقف مانده و به آیات نرسیده است. 
پس امی بودن نبی به معنای عالم‌نبودن او به کتاب نیست. 
این‌تفکیک راهگشاست و به جمع بین آیات کمک می‌کند. اما کار تمام‌نشده است. آیه "نفی کتاب و ایمان" در سوره شوری امی بودن پیامبر را در معنای عمیق تری بیان می کند.   وَ کَذٰلِکَ أَوْحَیْنٰا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنٰا مٰا کُنْتَ تَدْرِی مَا اَلْکِتٰابُ وَ لاَ اَلْإِیمٰانُ وَ لٰکِنْ جَعَلْنٰاهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِنٰا...(شوری٥٢).علامه طباطبایی می گوید نفی کتاب نفی علم تفصیلی است اما این آیه می‌گوید رسول الله نه تنها امی بود بلکه ضالّ و ایمان نشناس هم بود یعنی هر چه داشت خدا به او داده بود.
تفسیر از نبیِّامی نتیجه مهمی دارد:  امی بودن نبی فقط برای اعجاز و شک‌نکردن مردم نیست (که بگویند شاید کتاب را خودش نوشته) بلکه اساساً وحی و نور نبوی حاصل امی بودن اوست. بلکه خدا نبی را ضالّ یافت پس هدایتش کرد:  وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدىٰ (ضحی٧).  چرا که ظرف خالی است که پذیرنده است و بهترین قلبها با ظرفیت ترین آنهاست. به عبارت دیگر امی بودن دو دلیل دارد یکی شک نکردن مردم و دیگری جنبه روحانی و نورانی پیدا کردن وحی نبوی که در سطح مکتوبات بشری متوقف نماند. 
سیداحمد فردید که در زمینه اتیمولوژی مهارت زیادی داشت گفته امی بودن از ریشه amathos به معنی پاک بودن از علم حصولی و خروج از تأثیر مذاهب و ایدئولوژی ها (مشهور است که آماتور فرد غیرحرفه ای است اما این تعریف ناقص است بلکه آماتور یعنی کسی که کاری را به صورت غیرعلمی از روی عشق و‌علاقه انجام‌می دهد).
نتیجه دیگر امی بودن، همانند نفی رابطه ابوت با مردان قوم، این است‌‌که شخصیتی از رسول نبی معرفی می کند که زمانمند و‌مکانمند نیست بلکه برای جمیع مردم است و خاتم الانبیاء می شود. چرا که کسی می تواند از محدودیتهای فرهنگ زمانه و‌محیط آزاد شود که امی باشد و تعلق انسانی محدودش نکند. رسول الله گرچه ظاهرا من انفسکم بود اما باطناً در زمان و مکان جریان پیدا کرد و از ام القری، من حولها را به تمام زمین گسترش داد و‌مخاطبش ناس و عالمین شد. امی بودن و جاهلیت وضلالت تیغ دولبه است و شاید همین جاهلیت و ضلالت امیون عرب بود که موانع علمی و حجب نوری را برای دریافت حقیقت نهایی توسط فردی از میان آنان، کنار زد (خاطره هیچکاک که از تعلیم کودک توسط کشیش وحشت کرد در اینجا تحلیل می شود).
در آیه  قُلْ یٰا أَیُّهَا اَلنّٰاسُ إِنِّی رَسُولُ اَللّٰهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً ...فَآمِنُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ اَلنَّبِیِّ اَلْأُمِّیِّ... (اعراف١٥٨) بین امی بودن و رسول جمیع الناس بودن تناسب وجود دارد و در آیه  مٰا کٰانَ مُحَمَّدٌ أَبٰا أَحَدٍ مِنْ رِجٰالِکُمْ وَ لٰکِنْ رَسُولَ اَللّٰهِ وَ خٰاتَمَ اَلنَّبِیِّینَ (احزاب٤٠) بین نفی پدری و خاتمیت تناسب وجود دارد. پس قرآن خُلق نبی است اما این خلق محدود نیست بلکه عظیم است و عظمت آن به ظرفیت وسیع  قلب اوست که عرش الرحمن شده است.
  • ۰۰/۰۶/۲۸
  • رضا کریمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی