استنطاق

ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوه‏

استنطاق

ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوه‏

استنطاق

باید از قرآن و حدیث استنطاق کنیم. دین دوای دردهای ماست ولی ما هم باید دردهای خود را عرضه کنیم و آن را «به حرف بیاوریم» و از او «بپرسیم». چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟
در این وبلاگ مطالب گروه مطالعاتی المیزان در خصوص نظرات علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی نیز مطرح می شود.
لینک گروه المیزان در پیام رسان ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2802319371C1ec9ed0c5a
کانال تلگرامی رضاکریمی:
https://telegram.me/karimireza1001

بایگانی
کلمات کلیدی

تأملاتی در آیه ازدواج

رضا کریمی | سه شنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۸

آیه وَ مِنْ آیٰاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوٰاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهٰا وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیٰاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (روم٢١) مهم‌ترین آیه ازدواج است و در عین اختصار دارای لایه‌هایی پنهان و کمتر گفته شده است که برای درک آن نیازمند تدبر و تفسیر قرآن به قرآن هستیم.

این آیه چند پیام مهم دارد:

۱. قانون زوجیت را خدا برای غیر خدا قرار داد. بر اساس آیه وَ خَلَقْنٰاکُمْ أَزْوٰاجاً (نبأ٨) و آیه فٰاطِرُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوٰاجاً…ِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ… (شوری١١)، فقط خداست که مثل و کفو ندارد. از ترتیب و توالی جمله «…ازواجا» با لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْء که در یک سیاق قرار گرفته اند چه نتیجه‌ای بایدگرفت؟ زوج بودن چه ربطی به مثل نداشتن خدا دارد؟ این زوجیت از تفاوت‌های مهم‌خدا با غیر اوست: هرکس همسر نمی‌خواهد یا به تجرد اعتقاد دارد به قانون زوجیت پشت کرده و ادعای خدایی دارد! وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ.

۲. ازواج ما «خلق شده» اند و ازدواج یافتن این ازواج خلق شده است. برای ازدواج باید جست و جوگر باشیم. ازدواج زندگی در مسیر قانون‌زوجیت ذیل خلق و جعل الهی است و یافتن است نه ساختن.

۳. تفکر عامل درک آیات پنهان در ازدواج است. کسی که اهل تفکر نباشد قدر اثر خلق و جعل الهی را نمی‌داند. ازدواج برای چنین‌کسی صرفاً یک رابطه جنسی یا خوش گذرانی دنیوی یا نهایتاً رفیق بازی و عشق زودگذر است.

۴. راه یافتن این ازواج، خودشناسی و کفوشناسی است؛ «من انفسکم» ضابطه همسریابی موفق است. تعبیر «من انفسکم» دو سطح دارد یکی اینکه آن زوج از «نوع» شماست و همانند شما انسان است؛ زن انسان است نه موجودی درجه پایین‌تر از مرد. معنی دیگر «من انفسکم» این است که زوج از فرهنگ و بلکه از طبقه شما و بلکه از مزاج و طینت شماست. همان طور که عبارت رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ (توبه ۱۲۸) فقط به معنی بشر مثلکم نیست بلکه هم زبان بودن هم هست: چنانچه که در قرآن در وصف مرسلین می‌خوانیم که وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ (ابراهیم ۴).

همسر و هم نفْس و زوج حقیقی انسان که خدا برای ما خلق کرده است را باید از راه همزبانی بشناسیم. همزبانی نزدیک به اصطلاحی است که امروزه روانشناسان به آن درک متقابل می‌گویند. اگر این هم زبانی را ذیل «من‌انفسکم» در نظر بگیریم، هم نفْس بودن علاوه بر درک متقابل، شامل جنس و طینت مشترک هم می‌شود: اَلْخَبِیثٰاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ اَلْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثٰاتِ وَ اَلطَّیِّبٰاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ اَلطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبٰاتِ (نور٢٦)؛ البته هم نفْس بودن به معنای مشابه بودن در جمیع جهات نیست. همان طور که رسولان هم نفْس قوم خود بودند ولی با بسیاری اعتقادات و صفات آنها مخالف بودند. همسران و هم نفسان باید جهان و عالم‌مشترکی داشته باشند ولی چه بسا تفاوت درجات سبب تکامل و رشد در زندگی مشترک شود.

۵. راه دیگر شناخت همسر این است که عامل «سکینه» را بیابیم. چون با ازدواج با زوجی که «من انفسکم» باشد «لتسکنوا الیها» محقق می‌شود. وقتی با دیدار نفس انسان قرار و آرامش می‌یابد آنجاست که نشانه یافتن زوج آشکار شده است. البته برخی سکینه را با موارد متشابه خود اشتباه می‌گیرند؛ مانند آسایش، زیبایی و… اما سکینه آرامش و قرار است مانند آرامشی که در شب پیش از فعالیت روز وجود دارد. این سکون فقط جسمانی نیست بلکه قلبی هم هست و گفته می‌شود «سکون با حرف عند (که حرف مکان) است جسمانی و با حرف الی (که حرف غایت است) قلبی است» (مفاتیح الغیب، ج ‏۲۵، ص: ۹۲). برای شب تعبیر «فی» آمده: هُوَ اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اَللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ (یونس٦٧) ولی در مورد ازواج الیها آمده است.

۶. بخش اول آیه (تا لتسکنوا…) درباره پیش از ازدواج است. بخش دوم زندگی پس از ازدواج است که باید بین زوجین مودت و رحمت باشد. اگر کسی این دو را نداشته باشد قدر سکینه خود را نمی‌داند؛ وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةَ (روم٢١). این دو کلمه رابطه بین زوجین را آنگونه که خدا قرار داده نشان می‌دهد پس کسی که این دو را رعایت نکند از مسیر اراده الهی خارج شده است. تفاوت مودت و رحمت چیست؟ مودت یعنی دوستی و رحمت را فارسی زبانان معمولاً ترجمه نمی‌کنند. پس تفاوت مودت و رحمت دقیقاً چیست که در دو واژه آمده است؟ چرا خداوند به یکی از این دو بسنده نکرده است؟

از متقدمین نقل شده است که مودت ارضای جنسی و رحمت تولد فرزندان است، ولی این تفسیر تطبیق و بیان مصداق است. برخی مفسرین گفته اند مودت محبت قلبی و رحمت محبت عملی است، یعنی دوست داشتن فقط در درون انسان نباید باقی بماند بلکه باید ظهور کند و ابراز شود و در عمل نشان داده شود. این مفسرین برای بیان تفاوت در قالب قلبی / عملی بودن شاهد و دلیل ذکر نکرده اند.

شاید بتوان گفت مودت رابطه قلبی بین زوجین است (رابطه افقی) و رحمت رابطه از بالا (آسمان) به سوی خانواده است (رابطه عمودی).

شاید بتوان گفت مودت مقابل عداوت و دشمنی است در حالی که رحمت گاهی از سر مداراست نه محبت و گاهی ظاهری غیرمهربانانه دارد اما نهایتاً خیرخواهانه است.
مودت یعنی دوستی کردن که‌مقابل عداوت یعنی دشمنی کردن است. ولی رحمت فراتر از دوستی کردن است و باید «واسعه» وهمه گیر باشد و انواع خیرخواهی برای دوست و غیردوست را شامل شود. گاهی رحمت چهره ظاهراً مهربانی ندارد؛ هشدار نه چندان‌دل چسب، انتقاد سازنده، مخالفت کردن‌عاقلانه و… هم ظاهراً دوستی نیست ولی آن هم از سر دوست داشتن است مانند این آیه که‌رحمت به انذار منجر می‌شود: ْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ… (قصص٤٦).

اگر این‌تفاوت را بپذیریم زوجین نباید نازک دل و زودرنج باشند و همیشه توقع روابط مطابق میل خود داشته باشند بلکه رحمت اقتضا می‌کند که گاهی انذار کنیم و خلاف میل همسر خود و به قصد خدمت به‌او چیزی بگوییم و کاری کنیم.

اینجاست که عشق بازی‌های افراطی و شعارهای غیرواقع بینانه در تعادل بین‌مودت و رحمت جای خود را به عشق حقیقی می‌دهند، البته در این آیه مودت بر رحمت مقدم است پس رحمت طلبی نباید سبب به حاشیه رفتن مودت شود بلکه همسران باید اول از همه مهربان باشند و جملات عاشقانه به هم بگویند و رفتارهای فداکارانه نشان بدهند. طبق این آیه ابتدا باید مهر وعشق را در ظاهر و باطن‌نشان داد و اگر لازم شد باید همچنان مهر وعشق را سرلوحه قرار داد ولی شاید با چهره‌ای متفاوت.

7. بر اساس قرآن، همسر باید طیب باشد: فَانْکِحُوا مٰا طٰابَ لَکُمْ مِنَ اَلنِّسٰاءِ. از آیه  أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّبٰاتِ مٰا کَسَبْتُم...ِ وَ لاٰ تَیَمَّمُوا اَلْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلاّٰ أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ (بقره٢٦٧) می فهمیم طیب که مقابل خبیث است آن چیزی است که بدون اغماض و با تمام وجود دریافت (اخذ) می شود. پس خواست و کشش نفس در طیب بودن محور است.

 قید طاب(نساء۳)، همان طیب بودن به معنی هم‌جنس بودن و هم‌نفس بودن(من‌انفسکم: روم۲۱) بودن است و این معیار اصلی ازدواج است (برخلاف تفسیر تسنیم، طیب با حلال یکی نیست و طاب به معنی میل و شهوت نیست).

در سوره نساء بین دو آیه ظاهرا تضاد وجود دارد: در یک آیه می‌گوید اگر از بی‌عدالتی‌کردن می‌ترسید یک همسر اختیار کنید:   وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّٰ تُقْسِطُوا فِی اَلْیَتٰامىٰ فَانْکِحُوا مٰا طٰابَ لَکُمْ مِنَ اَلنِّسٰاءِ مَثْنىٰ وَ ثُلاٰثَ وَ رُبٰاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّٰ تَعْدِلُوا فَوٰاحِدَةً.. (نساء٣). در آیه دیگر می‌گوید عدالت بین زنان هرگز قابل تحقق نیست پس تنها کاری که می‌توان کرد این است که حداقل هیچ‌کس از زنان محروم نباشد:  وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ اَلنِّسٰاءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلاٰ تَمِیلُوا کُلَّ اَلْمَیْلِ فَتَذَرُوهٰا کَالْمُعَلَّقَةِ(١٢٩). چطور یک آیه دعوت به عدالت می‌کند و آیه دیگر عدالت را غیر قابل تحقق می‌داند؟! اگر عدالت به طور کامل غیرقابل اجراست معیار دانستن آن چه اهمیتی دارد؟! در روایت آمده عدالت آیه سوم عدالت در نفقه است و عدالت آیه۱۲۹ عدالت در  مودت است(الکافی، ج۵، ص۳۶۲). اولی ممکن و دومی محال است. اما پرسش باقی است که این قیدها از کجای آیه برداشت می‌شود؟ مگر نه اینکه هر دو فعل عدالت را به صورت مطلق و بی‌قید بیان کرده‌اند؟ بر اساس تفسیر قرآن‌ به قرآن و پس از عرضه این روایت بر قرآن، جمع بین دو آیه این است که عدالت با بیش از واحده امکان ندارد مگر اینکه زن کفو نباشد. فعل طاب را اگر درست بفهمیم می‌توان گفت همسر طیب که از جمیع جهات هم‌نفس باشد کفو محسوب می‌شود و خوف از بی‌عدالتی در مودت به وجود می‌آید. معنای آیه فَانْکِحُوا... فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّٰ تَعْدِلُوا فَوٰاحِدَةً، ظاهراً این است که اگر توانایی عدالت مالی ندارید یک زن بگیرید و در لایه عمیق‌تر این است که اگر طیب بودن زن در حد کفو بودن کامل بود و لذا ترس از "عدالت در مودت" موضوعیت پیداکرد، پس همسر فقط یکی معنا دارد یعنی برای رعایت عدالت، تنها راه این است که با حذف تعدد نیازی به اجرای آن نباشد چون اجرای عدالت بین زنان ممکن نیست (ولی با یک زن ممکن است). ولی اگر طیب بودن از بعضی جهات بود فقط عدالت مالی نیاز است و محروم نکردن زنان کافی است و بیش از آن ممکن نیست و موضوعیت ندارد. پس عدالت در دوست‌داشتن با غیر هم کفو را نمی‌توان شرط قرار داد ولی عدالت مالی و حقوقی برای همه ضروری است. با این نحوه جمع دو آیه، روایت عمیق‌تر فهمیده می‌شود چرا که امام به قدر عقل مخاطب سخن گفته و لایه‌های باطنی کلام امام با عرضه بر قرآن روشن می‌شود. لذا لن تعدلوا یعنی در تقسیم‌ِ برابرِ عشق موفق نمی‌شوید. ازدواج با غیر هم‌‌کفو که مانند حمایت یتیم است، ازدواج با هم‌سر و هم‌نفس نیست بلکه ازدواجی غیرعاشقانه است که جنبه حمایتی و مصلحتی دارد (این نوع ازدواج حمایتی پیوند میان عدالت در یتیم و مسئله ازدواج است که پراکندگی ظاهری در آیه را رفع می‌کند) پس رعایت عدالت مودت برای زنان غیر هم‌کفو موضوعیت ندارد. با این جمع آیات، بهتر می‌توان فهمید چطور امام علی علیه‌السلام تا زمان حیات حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به قسمت واحده آیه قرآن عمل کرد ولی بعد از ایشان به دیگر قسمت‌ها عمل کرد. پیامبر هم در زندگی با خدیجه چنین بود.

  • ۹۸/۱۱/۲۹
  • رضا کریمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی