استنطاق

ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوه‏

استنطاق

ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوه‏

استنطاق

باید از قرآن و حدیث استنطاق کنیم. دین دوای دردهای ماست ولی ما هم باید دردهای خود را عرضه کنیم و آن را «به حرف بیاوریم» و از او «بپرسیم». چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟
در این وبلاگ مطالب گروه مطالعاتی المیزان در خصوص نظرات علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی نیز مطرح می شود.
لینک گروه المیزان در پیام رسان ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2802319371C1ec9ed0c5a
کانال تلگرامی رضاکریمی:
https://telegram.me/karimireza1001

بایگانی
کلمات کلیدی

مهدویت در قرآن

رضا کریمی | چهارشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۷

(مهدویت در قرآن با تأکید بر المیزان و بحارالانوار)

چکیده:

در المیزان مباحث مهمی در باب امامت وجود دارد این مباحث هم ذیل آیات و هم در قالب گفتارهای مستقل مطرح شده اند. اما در مورد مهدویت هیچ گفتار مستقلی وجود ندارد! و  در جایی تنها روایات آخرالزمان را جمع نموده است.

علامه مجلسی در کتاب تاریخ الإمام الثانی عشر با عنوان باب الآیات المأوّلة بقیام القائم علیه السلام صریحا اعلام می دارد که آیات مهدویت به صورت تأویلی و از طریق نصوص روایی برای ما مشخص شده اند. وی در این باب حدود 70 روایت برای بیان 50آیه را جمع نموده است .

اگر سه آیه شاخص (آیه استخلاف، آیه اظهار دین، آیه وارثین) در باب مهدویت را در نظر بگیریم. با بررسی نظرات مفسرین شیعه و سنی می توان گفت آیات مهدویت دارای دو شأن ظاهری و باطنی (تنزیلی و تأویلی) در مقام تبیین و اثبات مهدویت هستند. به طور کلی مسئله مهدویت یک مسئله باطنی و تأویلی در نزد مفسرین و حدثین است ولی ظرفیتهای آن برای استدلال از ظواهر آیات وجود دارد چنانچه که علامه طباطبایی و دیگران مانند صاحب بیان السعاده  این راه را آغاز کرده اند.

 

خلاصه تفصیلی پژوهش:

به طور کلی علامه مجلسی و علامه طباطبایی تنها به گردآوری آیات بسنده نکرده بلکه به داوری هم پرداخته اند. روش علامه طباطبایی تفسیر ترتیبی است که ذیل آیات و نیز در گفتارهای مستقل با دو روش لفظی و محتوایی به موضوعات مختلف پرداخته است.

در المیزان مباحث مهمی در باب امامت وجود دارد این مباحث هم ذیل آیات و هم در قالب گفتارهای مستقل مطرح شده اند. اما در مورد مهدویت هیچ گفتار مستقلی وجود ندارد! و  در جایی تنها روایات آخرالزمان را جمع نموده است.

ابواب بحارالانوار را می توان از نظر تفسیر موضوعی به سه دسته تقسیم کرد: ابوابی که اغلب و به طور طبیعی خالی از روایات هستند مانند تاریخ ائمه و دعا و مزار 2. ابواب احکام مانند کتاب وبرخی مباحث دیگر مانند عقل و جهل و ایمان و کفر که کمتر مباحث تفسیری دارند 3. ابواب پربحث مانند کتاب العدل و المعاد و کتاب نبوت و کتاب تاریخ نبینا و کتاب السماء و العالم. در این ابواب هم آیات متعدد و هم نظریات تفسیری مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند. اما بر اساس یک تحقیق انجام شده از 622 باب بحارلانوار تنها 304 باب به تفسیر موضوعی پرداخته است.

جلد سیزدهم بحارالانوار در چاپ اولیه  که برابر با جلد 51 و 52 و 53 بحار الانوار (مطابق چاپ 110 جلدی) است به کتاب تاریخ الإمام الثانی عشر صلوات اللّه علیه‏ نامگذاری شده است. علامه مجلسی در باب الآیات المأوّلة بقیام القائم علیه السلام (مجلسی، ج51، صص64- 44) صریحا اعلام می دارد که آیات مهدویت به صورت تأویلی و از طریق نصوص روایی برای ما مشخص شده اند.

وی در این باب حدود 70 روایت برای بیان 50آیه که در منابع روایی (مانند کافی، تفسیر عیاشی، اکمال الدین و  تفسیر قمی و...)  آمده است را جمع نموده است و ذلیل برخی از آن روایات و احادیث، بیان خود را نیز جهت توضیح بیشتر آورده است. این بیان بیشتر برای رفع ابهام است و دیدگاه تفسیری را مطرح نمی کند. علامه مجلسی در چینش و انتخاب ایات نظم قرآنی ندارد و گاهی یک آیه را در چند صفحه بعد تکرار می کند.

اگر سه آیه شاخص (آیه استخلاف، آیه اظهار دین، آیه وارثین) در باب مهدویت را در نظر بگیریم. با بررسی نظرات مفسرین شیعه و سنی می توان در مقام جمع بندی گفت آیات مهدویت دارای دو شأن ظاهری و باطنی (تنزیلی و تأویلی) در مقام تبیین و اثبات مهدویت هستند. آیه استخلاف دارای شواهد ظاهری و تنزیلی براثبات مهدویت است. آیه اظهار دین می تواند از نظر ظاهر و تنزیل بر مهدویت دلالت کند ولی آیه وارثین شأن باطنی تأویلی در این موضوع دارد.

1.آیه استخلاف

وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِکُونَ بی‏ شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ (نور55)

انحصار آیه بر اهل بیت (خلافت خاص) اکثرا از طرف تفاسیر روایی شیعه است و در تفاسیر اجتهادی مانند مجمع البیان و ابوالفتوح رازی. اما علامه طباطبایی این آیه را جز بر عصر ظهور (خلافت عام) قابل تطبیق نمی داند.

2. آیه  اظهار دین

هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ (توبه33)

هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهیداً (فتح28)

هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ (صف9)

اظهار به معنی اطلاع و به معنی سیطره است و این دو معنی منجربه دو تفسیر می شود. علاوه بر این مرجعیت ضمیر در لِیُظْهِرَهُ هم موجب اختلاف در این قول شده است که منظور از آگاه کردن رسول از دیگر ادیان است یا دوران سیطره کامل دین بر دیگر ادیان در زمان ظهور مهدی عج در آخرالزمان؟

در روایات اهل سنت بیشتر تعبیر نزول عیسی به جای ظهور مهدی آمده است.

جمله وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ که در دو آیه از این آیات آمده است بیان می دارد که اظهار نوعی غلبه و سیطره است که موجب ناخشنودی و کراهت مشرکین می شود پس صرف اطلاع با این آیه ناسازگار است. از طرفی در عصر اسلام دیگر ادیان همچنان دیگر ادیان به آیین خود عمل می کردند و اظهار کامل صورت نگرفته است مگر اینکه بگوییم منظور از اظهار غلبه اسلام در عین وجود تدین به دیانت اهل کتاب (همراه با کوچک شمرده شدن) باشد.

 

3. آیه وارثین

وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلىَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ نجَعَلَهُمْ أَئمَّةً وَ نجَعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ، وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ (قصص5و6)

این آیه همانند آیه ولایت برخلاف سیاق خود می تواند بر موضوع امامت و سپس مهدویت اشاره داشته باشد.

علامه طباطبایی این آیات در سیاق قصه بنی اسرائیل و فرعون تفسیر می کند: جمله" وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً" عطف تفسیر است براى" نمن" و همچنین جملات دیگرى که بعد از آن پى در پى آمده، همه منت مذکور را تفسیر مى‏کنند.

البته او در بحث روایی می گوید در این که آیه مذکور در باره ائمه اهل بیت (ع) است، روایات بسیارى از طریق شیعه رسیده است، و از این روایت برمى‏آید که همه روایات این باب از قبیل جرى و تطبیق مصداق بر کلى است.(ترجمه المیزان، ج‏16، ص: 17)

صاحب بیان السعاده شاهد قرانی بر استمرار این اراده الهی را تبیین می کند: مناسب چنین بود که بگوید: (و أردنا) به صورت ماضى، لیکن به مضارع عدول نمود تا اشاره به استمرار این اراده در گذشته و آینده باشد و اشاره به جهت تأویل (ترجمه بیان السعادة، ج‏11، ص: 133). این در حالی است که فخر رازی از ظاهر لفظ عدول می کند و می گوید: وَ نُرِیدُ للاستقبال و لکن أرید به حکایة حال ماضیة (مفاتیح الغیب، ج‏24، ص: 579).

آیه وارثین شأن باطنی تأویلی در این موضوع دارد چون سیاق آیات مربوط به بنی اسرائیل است و تنها مضارع بودن فعل نرید است که می تواند موجب فرار رفتن از سیاق شود و روایات به این فراروی کمک می کنند.

در مقام جمع بندی می توان گفت که مسئله مهدویت یک مسئله باطنی و تأویلی در نزد مفسرین و حدثین است ولی ظرفیتهای آن برای استدلال از ظواهر آیات وجود دارد چنانچه که علامه طباطبایی و صاحب بیان السعاده با تحلیل آیه استخلاف این راه را آغاز کرده اند.

  • ۹۷/۱۲/۰۱
  • رضا کریمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی